
کتاب دیداری شگفت با رودکی (سفرهای پرماجرای داری و ناری)
- انتشارات : نخستین
- تگ : سفرهای پرماجرای داری و ناری
محصولات مرتبط
کتاب دیداری شگفت با رودکی نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی توسط نشر نخستین به چاپ رسیده است.
در این داستان داری و ناری به دیدار " روکی " پدر شعر فارسی می روند. " ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم "، متخلص به " رودکی " شاعر، موسیقی دان و مشهور به استاد و سلطان شاعران، زاده ی 244 هجری قمری، رودک است. او نخستین شاعر مشهور ایرانی - فارسی در دوره ی سامانی در سده ی سوم و چهارم هجری قمری است. سادگی و روانی کلام، رواج حماسه سرایی و داستان سرایی، آوردن تشبیه های زیبا در قصیده ها و مدح ها از مهارت شاعران و نویسندگان این دوره است که به آن سبک خراسانی یا ترکستانی می گویند. رودکی در روستایی به نام بنج رودک در ناحیه ی رودک در نزدیکی نخشب و سمر قند به دنیا آمد. او را نخستین شاعر بزرگ پارسی گوی و پدر شعر پارسی می دانند، چون تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته است. این کتاب با زبانی ساده و تصاویر زیبا که به صورت سیاه و سفید می باشد به روایت داستان زندگی این شاعر بزرگ از زبان این خواهر و برادر کنجکاو می پردازد. مطالعه ی داستان آمده در این کتاب تا حدود زیادی کمک به درک و شناخت بیش تر کودکان و نوجوانان درباره ی بزرگان تاریخ این سرزمین می کند..
برشی از متن کتاب
داری و ناری همان طور که در باغ نشسته بودند، خبر شدند پیک به همراه رودکی می آید. آن ها سرک کشیدند و دیدند پیر مردی به همراه پیکی که رفته بود از در باغ وارد شد و یک سر به سمت تخت زرین شاه سامانی رفت. شاه با دیدن رودکی شاد شد و از او دعوت کرد در جایی نزدیکش بنشیند و گفت: آیا می توانی شادی امروزمان را کامل کنی؟ رودکی نشست و بعد از گفت و گوهای اولیه از شاه اجازه خواست قصیده ای را که آماده کرده بود، بخواند. او چنگش را در دست گرفت و بعد از نواختن آهنگی که شادی شاه را افزون کرد، قصیده اش را با نوایی خوش و دل انگیز خواند: بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی های او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی ای بخارا، شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی امیر با شنیدن نوای موسیقی و اشعار، انگار از خوابی سنگین بیدار شده باشد، نخست در جایش نیم خیز شد و در حالی که سر از پا نمی شناخت، بدون اینکه پاپوشش را به پا کند راه در باغ در پیش گرفت و به سمت بخارا دوید. ملازمان و فرماندهان که از این حرکت شاه شوکه شده بودند، بلافاصله بر اسب نشستند و اسب شاه را زین کرده و در پی شاه رفتند و او بدون کلامی بر اسبش سوار شد و به سمت بخارا راند. و رودکی شاد و خرم از انجام سفارش در گوشه ای نشست و به زدن چنگش ادامه داد. بچه ها فرصت را از دست نداند و آهسته به رودکی نزدیک شدند و سلام کردند. رودکی همان طور که چشمانش بسته بود و در حال و هوای آن لحظه غوطه می خورد و می نواخت، پاسخ داد و یک لحظه دست از زدن و خواندن دست کشید و چشم باز کرد و او با دیدن دو کودک در مقابل خود، گفت: باورم نمی شود، جای شما این جا نیست چگونه وارد شدید؟...
- سفرهای پرماجرای داری و ناری
- نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
- تصویرگر: سمیه رحمتی خواه
- انتشارات: نخستین
نظرات کاربران درباره کتاب دیداری شگفت با رودکی (سفرهای پرماجرای داری و ناری)
دیدگاه کاربران