دربارهی کتاب لطیفههای کودکانه (جلد اول)
کتاب لطیفههای کودکانه از نشر پیدایش با زبان ساده و طنزآمیز و با کمک گرفتن از تصاویر رنگی زیبا و مفهومی، جوکهای بسیار خندهدار و بامزه را مناسب سن کودکان در مقطع دبستان و پیش دبستانی ارائه میدهد. مطالعهی این کتاب کودک و نوجوان لطیفههای آمده در آن برای بچهها لذتبخش و سرگرم کننده میباشد.
به منظور سهولت در نگهداری این کتاب جلد اصلی آن از نوع جلد سخت و جنس کاغذ صفحات داخلی آن از نوع گلاسه می باشد. برخی از عناوین مطالب آمده در این کتاب عبارت است از: پدرم هستم، تازه وارد، خوشحالی، فردا صبح، گربه، تعطیلی، داریوش، روزنامه، دروغگو، بهترین راه، پارک، خالی بندی و...
تعریف کردن انواع جوک و لطیفه یکی از سرگرمیهای شاد است که اغلب افراد تمایل زیادی به انجام آن دارند. نکته ی مهم در این می باشد که این لطیفه ها باید مناسب گروه سنی خاص خود باشد. در این میان کودکان به دلیل حساسیتی که دارند، بیش تر تحت تاثیر آن چه که می شنوند یا مطالعه می کنند قرار می گیرند.
در خانواده هایی که پرورش مهارت شوخ طبعی از اصول تربیتی والدین به شمار می رود، کودکان از عهده ی انتقال عواطف و احساسات شان به سایرین برمی آیند و روابط اجتماعی موثرتری دارند. این کودکان سریع تر از دیگران مهارت ها را یاد گرفته و خویشتن را با شرایط نوین و پیش بینی نشده دمساز می کنند.
ترویج خنده و اهمیت بخشیدن به نگرش متفاوت کودکان در محیط خانواده با افزایش هوش هیجانی ( آی کیو )، ارتباط مستقیم دارد. مجموعه ی بسیار جالب و جذاب لطیفه های کودکانه در قالب چندین جلد برای کودکان چاپ و تهیه شده است.
بخشی از کتاب لطیفههای کودکانه (جلد اول)
خالی بندی
اولی: من صدای مرغ را آن قدر خوب در می آورم که جوجه ها تا صدای مرا می شنوند، دوان دوان می آیند دور من. دومی: این که چیزی نیست من آن قدر صدای خروس را خوب تقلید می کنم که وقتی صدایم در می آید، آفتاب سر می زند!
خورشید بی فایده
معلم: خورشید چه فایده ای دارد؟ قندک: هیچی. معلم: چرا؟ قندک: چون شب ها که هوا تاریک است اصلا پیدایش نمی شود ولی روزها که هوا روشن است سر و کله اش پیدا می شود.
درخت گلابی
معلم: می دانی چرا نیوتن از افتادن سیب روی سرش تعجب کرد؟ قندک: بله، برای اینکه زیر درخت گلابی نشسته بود!
برق
مرد ساده لوحی به سینما رفت. موقع فیلم برق سینما را خاموش کردند. مرد با صدای بلند گفت: عجب بد شانسی ای، یک دفعه هم که به سینما آمدیم برق رفت!
پارک ممنوع
علی و نبات با سرعت به سمت پلیسی که سر خیابان ایستاده بود رفتند و گفتند: آقای پلیس، آقای پلیس، زود باشید بیایید یک برگ جریمه بنویسید. معلم ریاضی ما ماشینش را زیر تابلو توقف ممنوع پارک کرده!
دوربین
دکتر: آقا چشم شما دوربین است. مریض: چه خوب پس لطفا یک حلقه فیلم توش بگذارید می خواهم چند تا عکس از بچه ها بگیرم!
کتاب لطیفههای کودکانه 1 نوشتهی داود لطفاله توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.
- انتخاب و نگارش: داود لطفاله
- تصویرگر: پژمان رحیمیزاده
- انتشارات: پیدایش
نظرات کاربران درباره کتاب لطیفههای کودکانه (جلد اول)
دیدگاه کاربران