بخشی از کتاب شبح آلکساندر ولف
تاریخچه ی ناکامی های خود را خوب به خاطر دارم. این داستان از آنجایی آغاز شد که بر شخصیت دوگانه ی خود جامه ی بی گناهی پوشاندم، بی آنکه از پیامدهای فاجعه بار آن آگاه باشم. همان وقت بود که احساس کردم دو نیروی کاملا متضاد از دو سو مرا می کشند. از طرفی علاقه به فرهنگ و هنر و مطالعه و تمایل به مسائل انتزاعی و از طرف دیگر عشق بی اندازه به ورزش و آنچه صرفا به جسم و زندگی حیوانی مربوط می شود... .
این همه چیز را به هم می ریخت و امکان درست دیدن را از من می گرفت و نمی گذاشت بین این دو گرایش یکی را ارزشمندتر ببینم. این دوگانگی همه ی آن چیزی را که باید می دیدم در خشونت خود تحریف می کرد، تحریفی چیرگی ناپذیر که موجب رفتارهایی تاسف بار می شد. در این دوگانگی به چیزهایی علاقه مند می شدم که کاملا از بی ارزش بودنشان آگاه بودم و شدت این علاقه فقط با یک چیز قابل قیاس بود: تنفری که همزمان نسبت به آن چیزها داشتم.
نظرات کاربران درباره کتاب شبح آلکساندر ولف | گایتو گازدانف
دیدگاه کاربران