کتاب قواعد بازی در زندگی

معرفی کتاب قواعد بازی در زندگی

زندگی سراسر آرامش و توام با موفقیت آرزوی هر انسانی است؛ به خصوص که امروزه افراد با وجود مشغله های ذهنی که دارند، کم تر پیش می آید که از زندگی خود احساس رضایت داشته و آرامش درونی را بچشند. آرامش یک احساس درونی است که فرد با وجود دغدغه های مختلف هم می تواند آن را احساس کند، مشروط بر این که با شناخت کافی از خود، توانایی مدیریت ذهن و فکر خود را داشته باشد.

همه ی ما انسان های موفق را تحسین می کنیم و در صدد آن هستیم تا راز موفقیت آنان را بدانیم. کتاب" قواعد بازی در زندگی" یکی از کتاب هایی است که به بهبود عملکرد در زندگی فردی در تمام زمینه ها کمک می کند. نویسنده در مقدمه کتاب در مورد انگیزه اش از نگارش آن سخن می گوید. جان گوردون توسط سرمربی یکی از تیم های آمریکا که در بازی هایشان باخت های متوالی داشتند، به سخنرانی انگیزشی دعوت می شود. قبل از آن هم به سخنرانی با همین مضمون برای یک شرکت خدمات ملی نیز دعوت شده بود.

در آن جا با افرادی رو به رو شد که هرکدام به نحوی در کار خود خبره و موفق بودند. اما هنگامی که از راز موفقیت آنها سوال کرد، تنها با یک پاسخ کلیشه ای رو به رو شد: تمرکز و سخت کوشی. این جواب در نظر جان گوردون کافی نبود. همان زمان بود که تصمیم به تالیف کتابی گرفت که در آن اصول موفقیت را بازگو کند و درس هایی را ارائه دهد که موجب موفقیت همه جانبه در تمامی زمینه های زندگی و ایجاد احساس رضایتِ توأم با ایمان شود.

نویسنده درس ها و راه کارها را در قالب داستان بیان کرده تا مخاطب ارتباط بهتری با آن ها برقرار کند و در ذهن تثبیت شود. هدف نگارش کتاب این است که روش های غلبه بر ترس آموزش داده شود و به موجب آن انسان زندگی شادتری داشته باشد. ارائه این نکات در قالب داستان، در صحنه ورزش شروع میشود. اما این بُعد، تنها نمونه ی کوچکی از ابعاد زندگی است.

برشی از متن کتاب قواعد بازی در زندگی

هنگامی که بازیکنی، توجه مربی ای را جلب می کند، مربی به او فرصت های بیشتری می دهد تا مهارتش را نشان دهد. اگر« مهارت واقعی» داشته باشد، موفق خواهد شد و در نهایت اگر تنها در یک بازی اش خوب باشد، شکست می خورد. مربی ها می دانند که هر بازیکنی می تواند برای مدتی، مثل یک فوق ستاره ظاهر شود ولی« مهارت واقعی» هنری است که اغلب به بازی های عالی مداوم ختم می شود. بمابر این مربی ها مارتین را در نیمه دوم به بازی آورده و او را مسئول پاس کوتاه به جلو کردند.

در حالی که انتظار می رفت مارتین در رو به رو شدن با تکل ها آسیب ببیند، در نهایت شگفتی توانسته بود بدون آسیب دیدگی از دو تکل و از مدافعان آخر پیشی گرفته و به نقطه پایانی برسد و شش امتیاز دیگر به دست آورد. حالا توجه همه به مارتین جونز جلب شده بود. هیچ کس متوجه نشد هنگامی که مارتین، مدافع ها را جا میگذاشت، قوزک پایش پیچ خورد، این آسیب او را از گرفتن شش امتیاز باز نداشت.

(بهترین ها، چه کارهایی را بهتر از هر کس دیگری انجام می دهند) نویسنده: جان گوردون مترجم: فیروزه مهرزاد انتشارات: لیوسا