معرفی کتاب دزد کفش ها
روزی که ملا در خانه اش بود، درب منزلش به صدا در می آید و خارکن پیری وارد خانه اش می شود و پاهای زخمی و تاول زده اش را نشان ملا داده و می گوید که دیشب در جمعی از دوستانش بوده و کفشی نو خریده و وارد مجلس شده اما هنگام برگشتن کسی کفش هایش را دزدیده و حالا از ملا کمک می خواهد تا بفهمد دزد کفش هایش کیست. ملا که کمی فکر می کند از خارکن می خواهد فردا همه ی کسانی که در مهمانی بوده اند را به خانه اش دعوت کند. خارکن پیر هم که چون می داند ملا برای هر مشکل راه حلی دارد راضی و خشنود می رود تا فردا، ملا هم برای تدبیری که اندیشیده از باغچه کمی زیتون می چیند و سراغ الاغش می رود.
برشی از متن کتاب دزد کفش ها
مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. ملا با آنها سلام و علیک کرد و گفت: من می دانم که یکی از شما ها کفشهای خارکن بیچاره را برداشته است. آن کسی که این کار را کرده است همین حالا کفش او را پس بدهد که زحمت ما کمتر شود! مردها با تعجب یکدیگر را نگاه کردند و گفتند: ما این کار را نکرده ایم! ملا گفت: حالا خواهید دید که در کمترین زمان، دزد کفشها را پیدا می کنم. مردها با تعجب چشم به یکدیگر دوختند. ملا که همه را زیر نظر داشت...
از سری کتابهای فندق به روایت: احمد عربلو تصویرگر: سعید رزاقی انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب دزد کفش ها
دیدگاه کاربران