معرفی کتاب دزدی که خر شد
روزی ملا قصد می کند برای خرید الاغی جوان و کاری به بازار برود و همه ی فروشنده ها از آن جایی که می دانند ملا فردی خوش حساب است سعی می کنند هر طور که شده الاغ شان را به او بفروشند اما در این بین ملا الاغی سفید رنگ و به ظاهر جوانی را می بیند و شیفته اش می شود. فروشنده ی الاغ هم که می بیند ملا از الاغش خوشش آمده شروع می کند به تعریف کردن از الاغش که می تواند به اندازه ده الاغ دیگر کار کند و مراقب خانه باشد و گربه و موش ها را از خانه دور کند و...
اما ملا آنقدر زیرک است که بداند فروشنده برای بالا بردن قیمت الاغش این ها را می گوید و در نتیجه سر قیمت با هم به توافق می رسند و ملا صاحب الاغ می شود و راضی از معامله ای که کرده به خانه بر می گردد اما در بین راه دو دزدی که سراغ لقمه ای چرب و نرم به ده آمده بودند ملا و الاغش را می بیندد و وقتی که ملا از خستگی خوابش می برد نقشه می کشند تا جای الاغ را با یکی از خودشان عوض کنند و یکی دیگرشان الاغ را با خود ببرد و بفروشد.
برشی از متن کتاب دزدی که خر شد
_ نمی دانی ملای عزیز! این حیوان هر روز صبح زود مرا با عرعرش بیدار می کند. خودش از طویله بیرون می رود و از صحرا برای گوسفند ها علف می آورد!... می تواند به اندازه ی ده الاغ بار حمل کند. اگر لازم باشد از خانه هم مواظبت می کند، گربه ها را دنبال می کند، موش ها را می گیرد و... حتی می تواند ننوی بچه را تکان بدهد که بچه خوابش ببرد و مادر بچه به کارش برسد...! ملا پوز خندی زد و گفت: با این حرف ها نمی توانی قیمت الاغت را بالا ببری.
از سری کتابهای فندق به روایت: احمد عربلو تصویرگر: سعید رزاقی انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب دزدی که خر شد
دیدگاه کاربران