کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

معرفی کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

اکثریت معتقدند احساس رضایت و شادی در زندگی، مرهون شرایط مناسب و امکانات خاصی است در صورت فراهم شدن، فرد احساس خوشبختی می کند. در حالی که شادی و رضایت یک حس درونی هستند و ما روزانه با موارد زیادی برخورد می کنیم که به رغم داشتن رفاه همه جانبه، احساس خوشبختی نمی کنند. کتاب پیش رو این نکته را به مخاطب می آموزد که سلامت روح موجب احساس شادی شده و شرایطی که انسان در آن ها دخیل نیستند، ارتباطی با حس رضایت افراد ندارند.

وی در این راستا متذکر می شود که برخی ویژگی های اکتسابی هستند که ما به اشتباه حضور آنان را در زندگی لازم می دانیم و گمان می کنیم که فقدان آن ها، برابر است با عدم شادی. وی معتقد است زمانی که انسان بتواند احساسات مثبت درونی خویش را کشف کند، زیبایی های زندگی را درک خواهد کرد و اسیر احساسات زودگذر نخواهد شد. بنابراین برای داشتن رضایت ذاتی، منبع احساسات مثبت را برای مخاطب معرفی می کند و راه کارها و اصولی را مبنی بر ایجاد آرامش، به مخاطب عرضه می کند.

در کتاب عملکردهایی ارائه شده که خواننده با به کارگیری آن ها بتواند فارغ از شرایط و موقعیتی که دارد، نسبت به زندگی اش حس خوبی داشته باشد، به علاوه این که نویسنده در این خصوص تاکید می کند که در صورت داشتن حس مثبت، عکس العمل های افراد در مواجهه با مشکلات و چالش ها، منطقی تر و عاقلانه تر خواهد بود. مطالب کتاب علاوه بر این که جنبه ی نظری دارند، موجب تغییر نگرش مخاطب به زندگی خواهند شد، دارای بعد عملی نیز هستند تا خواننده ضمن اجرای دستورالعمل های مذکور، بتواند موانع موجود برای آرامش خود را از میان بردارد.

فهرست کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

پیش گفتار: دکتر وین دایر مقدمه بخش اول: اصول

1. اصل فکر کردن
2. اصل شرایط روحی
3. اصل واقعیت های متفاوت
4. اصل احساسات
5. اصل لحظه حال

مروری مختصر بخش دوم: به کار بستن اصول

6. روابط
7. نگرانی
8. حل مشکلات
9. شادی
10. عادت ها و اعتیادات
11. یک فهرست بازبینی برای زندگی

برشی از متن کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

رابطه بین تفکر و احساس: هر حس منفی یا مثبت، نتیجه مستقیم فکر کردن است. غیر ممکن است بدون داشتن افکار حسادت برانگیز، غم انگیز و عصبانی کننده، حس حسادت، غم یا عصبانی بودن داشته باشیم. هم چنین غیرممکن است بدون داشتن اندیشه های پوچ و ملال آور افسرده باشیم. این مسئله بدیهی به نظر می رسد؛ اما اگر بهتر درک شود، همه ما شادتر خواهیم بود و در جهان شادتری زندگی خواهیم کرد! تقریبا تمام مراجعانی که طی این سال ها با آن ها برخورد داشته ام، صحبت های خود را این گونه آغاز می کنند.

مراجع: امروز بسیار افسرده ام. ریچارد: آیا متوجه شدی که افکر افسرده کننده داری؟ مراجع: نه! افکار منفی یا افسرده کننده ندارم، فقط حس می کنم افسرده ام! کمی طول کشید تا به مشکلی که مانع برقراری ارتباط ما می شد، پی ببرم. همه ما یادگرفته ایم تصور کنیم فکر کردن یعنی این که جایی بنشینیم و به فکر فرو برویم و وقت و تلاش برای این کار صرف کنیم به گونه ای که گویی در حال حل مسئله ریاضی هستیم.

بر این اساس، فردی که حتی تصور نمی کند شش ساعت در روز ذهنش مشغول یک مسئله عصبانی کننده باشد، فکر کردن به پانزده تا بیست مسئله عصبانی کننده و صرف سی ثانیه برای هرکدام از آن ها را کاملا طبیعی تلقی می کند. فکر کردن در مورد چیزی می تواند طی چند روز یا حتی یک ثانیه و به صورت گذرا رخ دهد. ما عادت داریم یک ثانیه فکر کردن را بی اهمیت بدانیم، البته اگر متوجه آن شویم. اما این طور نیست.

صرف نظر از این که چقدر زمان صرف فکر کردن کنیم، احساسات در پی آن پدید می آیند و به اندیشه ما پاسخ می دهند. برای مثال، حتی اگر به شکل گذرا به این مسئله فکر کنید که « برادرم بیشتر از من مورد توجه قرار می گیرد و من هیچ وقت به اندازه او مورد توجه قرار نمی گیرم»، حس رنجیدگی که از برادرتان دارید تصادفی نیست.

اگر به این مسئله فکر کنید که « رئیسم قدر مرا نمی داند و هیچ وقت به اندازه ای که شایستگی دارم از من قدردانی نمی شود»، به محض این که این فکر به ذهن شما خطور کند، حس بدی نسبت به شغل خود خواهید داشت. همه این اتفاقات در یک آن رخ می دهند. مدت زمان لازم برای این که اثرات فکر خود را حس کنید، به اندازه مدت زمان لازم برای دیدن نور پس از فشار دادن کلید برق است.

(پنج اصل مهم برای داشتن زندگی متعادل) نویسنده: ریچارد کارلسون مترجم: پروین آقائی انتشارات: نسل نو اندیش