loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب دختر ماه پسر خورشید

(عشق های فراموش شده)

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب دختر ماه، پسر خورشید

" خورشید " شاهزاده ی " حلب " به همراه برادرش " فرخ زاد " برای خواستگاری از " مه پری " دختر پادشاه چین به دربار می رود. فرخ زاد برادر خورشید به جای او مقابل " شروانه " دایه ی مه پری قرار می گیرد و به سوالات او پاسخ می گوید. فرخ زاد برای پاسخ سوال آخر چهار روز وقت می خواهد. شروانه قبول نمی کند و فرخ زاد را به زندان می اندازد.

مه پری و شروانه نمی دانند که او خورشید شاه نیست. خورشید شاه نزد سمک عیار می رود و داستان را برای او تعریف می کند و از او کمک می خواهد. سمک تصمیم می گیرد به او کمک کند. خورشید شاه شبانه، در قالب غلامی نوازنده و آوازخوان وارد مجلس بزم شبانه ی مه پری می شود...

 

برشی از متن کتاب دختر ماه، پسر خورشید


دخت چین و پسران حلب و ماچین سمک کت بسته میان ستون های مرمرین قصر فغفور شاه ایستاده بود و به چلچراغ های سنگین بارگاه و طاق های بلند نگاه می کرد. زنجیرهای کلفتی بازوهایش را به بالاتنه چسبانده بود و جای سلاح ها روی کمربندش خالی بود. سرباز ها پشت درهای بارگاه هرچه سلاح داشت از او گرفته بودند. پای هر ستون، سربازی آماده به حمله ایستاده بود و هر حرکت کوچک سمک را زیر نظر داشت. رو به روی سمک در جایگاه پادشاه فغفور شاه روی تخت نشسته بود. سمت راستش مه پری در لباسی تیره و یمت چپش مهران وزیر ایستاده بودند. هرسه در سکوت به سمک خیره بودند. مه پری ابرو در هم کشید. سر نزدیک پادشاه برد و در گوشش گفت: " هنوزم نمی فهمم چرا سمک این جاست؟ " پیش از این که فغفور پاسخ بدهد، مهران با نگاهی سرد خیره به سمک، آهسته گفت: " جای شگفتی نداره. " مه پری رو به مهران اخم کرد. پادشاه دهانش را نزدیک گوش مه پری برد: " من هم نمی فهمم. " مهران حرکتی به سر و ابرو ها داد. ریش بزی اش را نوازش می کرد و از سکوی سنگی بارگاه پایین آمد. چند قدم به سمت سمک برداشت. گفت: " ما همه ی روز زمان نداریم سمک، جواب می دی یا نه؟ " سمک تا آن جا که زنجیر ها اجازه می دادند، شانه بالا انداخت: " شما چیزی از من نپرسیدید. " مهران غرولند کرد و صدای بلندش بین ستون های بارگاه پیچید: " کی رو فریب می دی مردک؟ شروانه گم شده؟ نگهبان سیاه چال مرده، زندانی ها فرار کردند. غیر از تو کی توی این اتفاق ها دخیله؟ " سمک شگفت زده به مهران خیره شد: " شاید شروانه با زندانی ها فرار کرده! " - که با اون ها چی کار کنه؟ - لابد بکشدشون. - وقتی بی دردسر می شه توی سیاه چال انجامش داد؟ - عجوزه است! هرکاری ازش بر می آد. فغفور رو به مهران تایید کرد: " هر کاری ازش بر می آد. " مهران انگشتش را در هوا تکان داد. " سمک، سمک! من تو رو می شناسم، هفت خط تر از این حرف هایی! حالا هم از صدقه ی سر همین زبون بازی ها و آب زیر کاهی ها زنده ای. شاید این اتفاق ها کار تو نباشه، اما یا توش دخیل بودی یا در انجام دادنشون شریک داشتی. " سمک دست ها را تا جایی که می توانست بالا آورد: "اگه به من بگید چه شده... " فغفور دهان باز کرد که مهران گفت: " تعریف کن شهدخت. "

(عشق های فراموش شده) نویسنده: پری ناز قاسمی انتشارات: هوپا  

 


مشخصات

  • نویسنده پری ناز قاسمی
  • نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 8
  • سال انتشار 1402
  • تعداد صفحه 140
  • انتشارات هوپا
  • شابک : 9786008025023

محصولات مرتبط

درباره پری ناز قاسمی نویسنده کتاب کتاب دختر ماه پسر خورشید


نظرات کاربران درباره کتاب دختر ماه پسر خورشید


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دختر ماه پسر خورشید" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل