درباره کتاب شوهر ما سه نفر
داستان این کتاب در مورد سه زن با سه شیوه ی زندگیِ متفاوت است. یکی از آن ها پزشک، دیگری زنی اجتماعی و اهل معاشرت و سومی رقاصه ای جوان می باشد. شبی هر سه نفر آن ها با یک تماس تلفنی مطلع می شوند که شوهرشان تصادف کرده و در بیمارستان بستری است. حضور این سه زن در بیمارستان، پرده از راز بزرگ مرد بر می دارد و این زن ها متوجه می شوند که شوهر هر سه نفر آن ها، یک نفر است.
این مرد به خاطر شدتِ جِراحات ناشی از تصادف، فوت می کند و این سرآغازی برای پیش آمدن ماجراهایی جالب است. این سه زن که از غم از دست دادن شوهرشان غمگین هستند، باید با دردِ فریب کاری و دروغ گویی او هم کنار بیایند. علاوه بر این ها، بازجویی های پلیس که به هر سه ی آن ها مضنون شده را نیز پشت سر بگذارند.
"استفانی باند" ماجرای کتاب حاضر را با زبانی ساده و روان نگارش کرده و با طنزی که در میان متن گنجانده، لحظات بسیار شاد و مفرحی را برای خواننده به ارمغان می آورد. ترجمه ی زیبای "نفیسه معتکف" هم به جذابیت های داستان افزوده و کتاب حاضر را به اثری دوست داشتنی و جالب توجه تبدیل کرده است. "شوهر ما سه نفر" در لحظاتی مخاطب را وا می دارد تا با صدای بلند بخندد و از تک به تک خطوط کتاب لذت ببرد.
برشی از متن کتاب شوهر ما سه نفر
روبی احساس کرد ری درون تابوت خیلی بهتر از آن به نظر می رسد که از مرده انتظار می رود. او اشک چشمانش را پاک کرد. قبلاً جنازه زیاد دیده بود اما هیچ یک از آنها مثل این یکی لبخند به لب نداشت.
یک بار با مدیر یک موسسه کفن و دفن دوست شده بود که به او اجازه داده بود وارد محل نگهداری اجساد شود و دوز و کلک هایی را که برای آراستن جنازه به کار میبرند، ببیند. به عنوان مثال، پلک ها را با چسب به هم می چسباند و لب ها را می دوختند تا وقتی جنازه را برای آخرین وداع به تماشا میگذارند، چشم ها و دهان شان باز نشود که مردم بترسند و پا به فرار بگذارند.
دوست روبی سعی می کرد مرده را طوری آرایش کند که به نظر برسد در آرامش ابدی فرورفته است. کمی رژ به گونههای جنازه می مالیدند و نوری صورتی رنگ به تابوت می تابانند. دوست روبی معتقد بود این کار نوعی هنر است.
نظرات کاربران درباره کتاب شوهر ما سه نفر
دیدگاه کاربران