دربارهی کتاب چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم؟
کتاب "چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم" جلد اول از مجموعه داستانهای "قصههای با پدر و مادر" است که حکایتهایی طنزآمیز و خواندنی را در اختیار مخاطب کودک و نوجوان قرار میدهد.
داستان این جلد، پس از مهاجرت لویی و خانوادهاش به مکانی جدید و نزدیک به لندن، آغاز میشود؛ مهاجرتی که به دلیل شرایط شغلی پدر لویی روی میدهد. بنابراین راوی، جهت ادامهی تحصیل، به ناچار، وارد مدرسهای جدید میشود؛ مدرسهای به نام "سوئوتسویل"، با مدیر پیر و دانشآموزانی بسیار درسخوان و مثبت که به چیزی جز درس و تحصیل اهمیتی نمیدهند. آنها حتی به شوخطبعیهای بامزه و جالب لویی نمیخندند. این موضوع، موجب ناراحتی و دلزدگی او، از مدرسهی جدیدش میشود.
"تئو گرنی" یکی از دوستان و همکلاسیهای جدید لویی است؛ پسری به شدت جدی که از شاگردان برتر کلاس بهشمار میآید. اصل ماجرا از جایی آغاز میگردد که پدرو مادر تئو، خانوادهی لویی را به منزلشان دعوت مینمایند. در طی همین دیدار، والدین لویی متوجه موضوعی مهم میشوند. تئو و خواهر کوچکش، مدام در حال فراگیری درس و علوم مختلف هستند. مسالهای که خانوادهی گرنی به آن افتخار میکنند. در نتیجهی این مهمانی، سطح توقعات پدر و مادر لویی نیز نسبت به فرزندشان، تغییر میکند. آنها از لویی میخواهند که همچون تئو، رفتار کند و نمرات بالایی را در کلاس درس بهدست آورد. این انتظارات لویی را با مشکلات جدیدی مواجه میسازد. اما او خوب میداند که چگونه باید با مشکلاتش روبهرو شود.
شخصیت اصلی قصه "لویی" نام دارد. او به عنوان راوی، ماجراهای زندگی خود را برای خواننده نقل میکند. لویی، پسری دوازده ساله با روحیهای بسیار شاد و پرانرژی است. او در خندان دوستان و اطرافیان خود، از مهارت ویژهای برخوردار میباشد. بزرگترین آرزوی پسر قصه این است که به یک کمدین مشهور و توانا تبدیل شود.
بخشی از کتاب چگونه پدر و ماد رخود را تربیت کنیم؟
جمعه، 19 آوریل
امروز یک ب دیگر برای ریاضی گرفتم. چیزی در گلوی بابا قلنبه شد و برای یک لحظهی وحشتناک احساس کردم میخواهد بزند زیر گریه. اما آهسته زمزمه کرد: «من به تو افتخار میکنم، پسر. میدونستم یه روزی روی پای خودت وایمیستی... آفرین به تو، لویی!»
بعد یک بیست پوندی دیگر گذاشت کف دستم (که البته با تئو تقسیم خواهد کرد.)
مامان نظرش این بود که چقدر خوب است بهترین لباسهایم را برای مدی بپوشم، لباسهایم که فقط برای عروسی یا مراسم تشییع جنازه بیرون میآورند یا موقعی که قرار است در تعطیلات رسمی به دیدن عمه و خالههای نودسالهی بابا و مامانم برویم، همان لباسهایی که وقتی میپوشم شبیه یک هالوی بهتمام معنا میشوم. پس این لباسها برای وقتی که مدی میآید، حرف ندارد!
اما من یک لباس غیررسمی و ضمنا شیک انتخاب کردم، کمی با موهایم ور رفتم و برای مامان توضیح دادم که چرا نمیتوانم کراوات بزنم. بعدش هم چند گالنی از خوشبوکنندههای بابا زیر بغلم اسپری کردم.
بابا و مامان همین که چشمشان به من افتاد، دماغشان را گرفتند و زدند زیر خنده. من که نفهمیدم چرا. بعد مامان چشم دوخت به بیرون پنجره و ولکن هم نبود. از این کار مامان دیگر پاک کفرم درآمد. مدی سر ساعت شش با یک کیک بزرگ وارد شد و گفت: «مامانم گفت باید یکی از کیکهاش رو براتون بیارم. من از این کار خوشم نمیاومد، برای همین نزدیک بود بندازمش تو باغچه.» فرصت نکردیم در جواب چیزی بگوییم چون مامان با اصرار زیادی مدی را به یک تور کوچولوی دیدنیهای خانه برد. من که عقلم قد نمیدهد چرا. مگر مدی خیال داشت خانه را از ما بخرد. بعد بابا برای اینکه از قافله عقب نمانده باشد، بنا کرد به پرسیدن همان چیزهایی که ده دقیقه پیش مامان از مدی پرسیده بود. حالا تو همین هیروویر، الیوت تو دستوپای ما برای خودش ورجهوورجه میکرد و یکریز نخودی میخندید.
من و مدی با هم رفتیم توی اتاق ناهارخوری که چیزی بخوریم. مامان آنجا هم ولکن نبود. هی برای ما چیزمیز میآورد و بعدش این پا و آنپا میکرد. دلم میخواست داد بزنم: «خوردنی نوشیدنی رو آوردی. حالا برو پی کارت...
کتاب چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم اولین جلد از مجموعه ی قصه های با پدر و مادر اثر پیت جانسون و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
(قصه های با پدر و مادر 1) نویسنده: پیت جانسون مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم از هوپا
دیدگاه کاربران