کتاب در اتاقم را به روی خودم قفل می کنم اثر جویس کرول اوتس
کالا در اتاقش را به روی خودش قفل کرد، در اوایل زمستان 1913 به محض این که جراحت ها و آسیب های جسمی اش به قدر کافی بهبود یافت، توانست به سختی ولی با سماجتی لجوجانه با استفاده از عصا و با شانه هایی لاغر و خمیده راه برود، سرش خم شده بود تا از چشم های نیمه باز پر از اشک حفاظت کند در مقابل نور شدید و خیره کننده ی خورشید که همچون برق تیغی بود بر مات ترین سطوح، و از آن پس، در گردش فصل ها، سال ها، دهه ها، در پرواز غازهای کانادایی به شمال و گذر از بالای بلندترین قسمت بلندترین سقف آن ساختمان، در پرواز غازهای کانادایی به جنوب با آن فریادهای گرفته و غم انگیز، و مرغ های غواصی که در کناره ی رودخانه دیده نمی شدند، و فریادهای هشدار دهنده ی توکاهای سیاه بال قرمز در باتلاق ها، در گذر سریع مهتاب نیز، دو مهتاب که به آرامی در چشمان درشت و آرام و خیره اش می نشستند، هم چنان که می اندیشید هیچ عطشی رفع نمی شود اگر عطش باشد...
نویسنده: جویس کرول اوتس مترجم: مریم حسین زاده انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب در اتاقم را به روی خودم قفل می کنم
دیدگاه کاربران