کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)
تام پس از پشت سرگذاشتن مناطق مختلف قاره های اروپا، آفریقا و آمریکا با دوچرخه اش، ماجراهای زیادی را از سر گذرانده و چیزهای زیادی را یاد گرفته بود. چیزهایی مثل توانایی چادر زدن، تحمل دوری از خانواده و سختی های زندگی، کمبود غذا و گرسنگی؛ او با اشخاص زیادی آشنا و دوستانی هم پیدا کرد که اهل کشورهای مختلفی بودند و به زبان های متفاوتی صحبت می کردند.
حالا ذهن تام، مثل یک صندوقچه ی بزرگ، پر از خاطرات جور و واجور است که دلش می خواهد هر چه زودتر آن ها را برای دوستانش تعریف کند. تام در جلد سوم کتاب، یعنی بخش پایانی داستانش، قصد دارد به قاره ی آسیا برود، از کشورهایی مانند چین، روسیه، ژاپن و خیلی جاهای دیگر این قاره، دیدن کند و سفر ماجراجویانه اش را به پایان برساند.
بنابراین گردش در قاره ی آسیا را از ماگادان شروع می کند. ماگادان، منطقه ای دورافتاده در کشور روسیه و شهری ساخته شده به دست زندانی های روسی است که زمستان های بسیار سردی دارد. سفر تام به این منطقه هم دقیقا در همین فصل شروع می شود. از آن جایی که زمستان فصلی پر از حادثه است باید ببینیم که تام چگونه به مسیرش ادامه می دهد و با چه حوادثی روبرو می شود ...
فهرست کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)
- جدال با برف در سیبری
- آن ور دنیا
- گوزن های شمالی و پنکیک ها
- سفر در جاده ی زمستانی
- برهوت با سرعت
- پیش رفتن در ژاپن
- مجتمع مسکونی های توکیو
- معابد
- کوه فوجی
- چوب های غذا
- هرج و مرج در چین از پکن تا دیوار بزرگ
- صحرای تکله
- مکان دوچرخه سواری در استان ها
- چادرنشین ها در مسیر جاده ی ابریشم
- خداحافظ آسیا
- سلام اروپا
- قدرت رکاب
- فشار آخر دور دنیا
- دوباره خانه
برشی از متن کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)
چادرنشین ها در مسیر جاده ی ابریشم خیلی از مردم قرقیزستان از ریشه ی چادرنشین ها هستند. آن ها همیشه یک جا زندگی نمی کنند، در عوض به دنبال فصل ها و بهترین علفزارهای چراگاهی برای دام های گران بهایشان تغییر مکان می دهند. آن ها درباره ی ماجراجویی های چادرنشینی خود تام خیلی کنجکاو بودند.
جوامع چادرنشین سراسر آسیای شمالی برای هزاران سال در یورت ها زندگی می کردند. یورت چادری است که به اندازه ی کافی برای ایستادن بلند و به اندازه ی کافی برای زندگی تمام اعضای خانواده بزرگ است. آن ها خیلی شبیه خیمه ی مخروطی سرخ پوست های شمال آمریکا هستند.
پرچم قرقیزستان قرمز است همراه با یک خورشید زرد و در مرکز خورشید یک تونداک قرمز رنگ وجود دارد. تونداک قسمت بالای یک یورت است، همان جایی که نور خورشید می تواند وارد شود. تام یورت های پراکنده میان علفزارهای سبز و باشکوه قرقیزستان را می دید که شبیه قارچ های کوچک سفید در پهنه های خالی بودند. یک روز عصر بیرون از چادر کوچکش مشغول درست کردن چای بود که متوجه شد دو مرد اسب سوار در چمنزار چهار نعل به سوی او می تازند. اسب ها موقعی که چهار نعل می رفتند گرد و خاک به پا می کردند.
سوارکارها با سرعتی باور نکردنی به چادر او رسیدند، افسارها را کشیدند و توقف کردند. وقتی اسب ها نفس نفس می زدند سوراخ های بینی شان باز و بسته می شد. آن دو مرد اسب سوار به او نگاه کردند و لبخند زدند، لبخند بزرگی پر از دندان های طلایی که از زیر کلاه های بزرگ براق شان معلوم بود. تام هم خندید و نودل هایش را هم زد...
نظرات کاربران درباره کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)
دیدگاه کاربران