loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آفریقا)

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آفریقا)

در کلاس ریاضی، تام مثل همیشه در رویاهای خود، به دوردست ها فکر می کرد. به مناطقی زیبا که خیلی دوست داشت آن ها را از نزدیک ببیند. در همین هنگام، آقای فیلد متوجه می شود که تام اصلا حواسش به درس و کلاس نیست. پس با عصبانیت از او می خواهد، از فکر و خیالات خود دست بکشد. تام از شرمندگی و خجالت، سرخ می شود و همه ی دانش آموزهای کلاس را به خنده می اندازد.

پسرک قصه با دیدن خنده ی بچه ها، بی اختیار فریاد می کشد و می گوید: «من می خوام جهانگرد بشم.» هیچ کس حرف او را باور نمی کند. به این ترتیب تام تصمیم می گیرد که حتما این کار را انجام دهد و به همه ثابت کند که می تواند جهانگرد بشود.

در یکی از روزها، تام که کاملا برای جهانگردی مصمم شده با خانواده خداحافظی می کند و سوار بر دوچرخه اش، از انگلستان، به سوی اروپا و آفریقا رکاب می زند. او در اولین سفر پرماجرایش با قبیله ای بزرگ، به نام ماسای، روبه رو می شود؛ ماسای ها برای همه ی کارهای خود مراسم مخصوصی دارند.

جشن خوشامدگویی به غریبه ها، یکی از این مراسم هاست. اگر غریبه ای بخواهد وارد سرزمین آن ها بشود، باید ابتدا در این مراسم شرکت کند و یک کاسه از مخلوط شیر و خون را بنوشد. از آن جایی که تام هم، یک غریبه است باید همه ی این کارها را انجام بدهد.

بنابراین رئیس قبیله ی ماسای، به عنوان میهمان از تام استقبال می کند، مراسم مخصوص غریبه ها را برپا می سازد و کاسه ی مخلوط شیر و خون را در مقابل تام قرار می دهد. تام تحت محاصره ی جنگجویان نیزه به دست ماسای، قرار می گیرد که همگی به او خیره مانده اند. او مجبور است مخلوط موجود در ظرف را بخورد تا افراد این قبیله روی خوش به او نشان بدهند و دست دوستی به سویش دراز بکنند. حالا تام بر سر دو راهی خوردن محتوای نفرت انگیز ظرف و برقراری دوستی با ماسای ها و یا نخوردن آن و به خطر افتادن جانش قرار گرفته است و ... .

 

فهرست کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (اروپا و آفریقا)

  • مسیر حرکت تام به دور دنیا
  • ماسای، قبیله‌ی مردان نیرومند
  • در رویای یک ماجراجویی
  • می خواهم دور دنیا را رکاب بزنم
  • از چه راهی باید بروم آفریقا؟
  • نکند دیوانه شدی؟
  • طرز تهیه ی ساندویچ موز و باقی درس های حیاتی زندگی!
  • و...

 

 

برشی از متن کتاب کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (اروپا و آفریقا)


مامورهای مرزی تام توی کشور مصر در امتداد رود نیل، بلندترین رود دنیا رکاب می زد. او از عرض کم رود نیل در تعجب بود. به کشاورزهایی که زمین کوچک شان را شخم می زدند نگاه می کرد. گاو آهن بزرگ چوبی آن ها به پشت یک گاو بزرگ با شاخ های تیز و خمیده سوار شده بود.

زمین های اطراف رود نیل حاصل خیز هستند برای این که هر سال با طغیان رودخانه لایه ای گل و لای مفید روی زمین های کشاورزی می نشیند. رود نیل حدود 6400 کیلومتر طول دارد، یعنی چهار برابر بیش تر از طول کشور انگلستان! دیگر داشت به غر زدن می افتاد چون برای رسیدن به کیپ تاون نه فقط تمام طول رود نیل، بلکه چندهزار کیلومتر هم باید رکاب می زد. آفریقا قاره ی بزرگی بود.

سعی کرد به آن فکر نکند. به اندازه ی کافی برای رو به رو شدن با اولین چالش فکر و خیال داشت: عبور از صحرای سودان. تا قبل از آن هیچ وقت توی بیابان نرفته بود. فقط تا کنار ساحل رفته بود. حتی نمی توانست به رکاب زدن در امتداد ساحل دریا فکر بکند چه برسد به این که بخواهد درباره ی دوچرخه سواری در بیابان نظر بدهد. اصلا هر وقت به دوچرخه سواری در وسط بیابان فکر می کرد، عصبانی می شد...

 



درباره لیدا هادی نویسنده کتاب کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آفریقا)


نظرات کاربران درباره کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آفریقا)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آفریقا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل