دربارهی کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای پاییز)
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژهای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ نهفتهای است که مردم امروز را به ریشههای فرهنگی گذشته پیوند میزند. مثلها بسیار ارزشمندند، زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند. کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای پاییز) دربرگیرندهی 90 مثل است و چگونگی به وجود آمدن هر یک از آنها به صورت داستانی کوتاه و بسیار شیرین بیان شده؛ در واقع برای هر شب از ماههای پاییز یک مثل بازگو شده است.
به عنوان مثال در داستان ضربالمثل "ناخورده شکر نکن" می خوانیم که؛ در روزگاران دور روباه حیله گری بود که در نزدیکی خانهاش کلاغی زندگی می کرد. روباه خیلی دلش می خواست کلاغ را بخورد ولی هر نقشه ای که می کشید موفق نمیشد. تا اینکه به فکرش زد که خود را به مردن بزند تا وقتی کلاغ او را دید و فکر کرد که مرده است به او نزدیک شود آن وقت می تواند او را بگیرد. روباه صبح زود قبل از اینکه کلاغ از خانه بیرون بیاید زیر درخت رفت و به شکلی روی زمین دراز کشید که انگار مدتهاست مرده.
کلاغ از همه جا بی خبر وقتی داشت پرواز می کرد روباه را با آن وضعیت از آن بالا دید و فکر کرد که او مرده است، خوشحال شد که از شر یکی از دشمنانش خلاص شده است. کلاغ خیلی دلش می خواست چشم های روباه را درآورد ولی از آنجا که خیلی باهوش بود فکر کرد که شاید روباه خود را به مردن زده باشد؛ بنابراین تصمیم گرفت با احتیاط به روباه نزدیک شود و دورش خطی بکشد، و فردا برگردد اگر او جابهجا شده بود معلوم می شود که اصلا نمرده است.
او این کار را با دقت تمام انجام داد و رفت. وقتی شب شد روباه سراغ شکار دیگری رفت و با طلوع خورشید درست سر جای دیروزش زیر درخت دراز کشید. کلاغ وقتی برگشت و دید که روباه تکان نخورده به او نزدیک شد و روی صورتش نشست؛ روباه هم به سرعت او را به دندان گرفت و شروع به خوشحالی کرد. کلاغ که بی دقتی کرده بود و گول روباه را خورده بود بسیار پشیمان شد و به روباه گفت می خواهی مرا بخوری ،بخور ولی آنقدر مغرور نشو به جای رقصیدن خدا را شکر کن مگر نشنیدی که شکر، نعمتت را افزون می کند و اگر شکر نکنی بیچاره می شوی؟ روباه تحت تاثیر حرف های کلاغ قرار گرفت سرش را بالا گرفت و دهانش را باز کرد تا خدا را شکر کند.
کلاغ هم از فرصت استفاده کرد و پرید روی شاخه ی درخت. روباه همانطور که مات و مبهوت هوش کلاغ بود با خود گفت یادم باشد از این به بعد تا چیزی را نخورده ام شکرش را به جا نیاورم. این مثل زمانی که کسی هنوز درآمدی به دست نیاورده ولی به چطور خرج کردنش فکر می کند استفاده می شود...
مجموعه ی هر شب یک قصه دربرگیرنده ی چهار جلد کتاب می باشد و هر کتاب مختص یکی از فصل های سال است. داستان های کوتاه روایت شده در این مجموعه نه تنها سرگرم کنندهاند بلکه همگی پندآموز نیز هستند. هر چند که داستان ها برای کودکان و نوجوانان روایت شده اما به قدری جالب و شنیدنیاند که خواندن آن ها برای همه ی گروه های سنی جذاب و دلنشین است.
کتاب قصههای پاییز از مجموعهی مثلها و قصههایشان، به قلم مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.
- هر شب یک قصه
- نویسنده: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: رودابه خائف
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای پاییز)
دیدگاه کاربران