درباره کتاب من نمی خواهم! (کیتی دختر آتش پاره 1)
کتاب من نمیخواهم چهاردهمین جلد از مجموعهی کیتی دختر آتشپاره میباشد. داستان این مجموعه راجع به کیتی دختر بازیگوش و پرجنب و جوش میباشد که دوست ندارد کسی در انجام کارهایش کمکش کند و احساس میکند از عهدهی تمام کارها بر میآید. در ضمن کیتی اصلا دوست ندارد کسی به او بگوید چه کار انجام بدهد چه کاری نه.
خیلی کارها هست که کیتی دلش نمیخواهد انجام بدهد؛ مثلا او نمیخواهد اتاقش را مرتب کند، سر ساعت معینی بخوابد، دندانهایش را مسواک بزند و یا اسباب بازیهایش را با کسی شریک شود! یکی از کارهایی که کیتی اصلا دوست ندارد، خوردن سبزیجات است! هر وقت خانواده سر میز غذا مینشینند، سبزیجات بشقاب کیتی دست نخورده باقی میمانند و هیچکدام از حرفهای مادر دربارهی فایدهی سبزیجات او را برای خوردن سبزیجات مجاب نمیکند.
بر خلاف او، برادرش دانیل همیشه تمام سبزیجات غذا را میخورد و مورد تشویق پدر و مادر قرار میگیرد. یک روز وقتی کیتی به باغ رفته بود، تصمیم عجیبی گرفت! او چرخ دستی و بیلچهاش را برداشت و از توی باغ کلی سبزیجات مختلف چید؛ آنها را توی آشپزخانه برد و به مادرش گفت قصد دارد این سبزیجات را بخورد تا طبق گفتهی او بزرگ و قوی شود! اما مادر به گیتی توضیح داد چیزهایی که چیده علف هستند و او نباید آنها را بخورد!
پدر که شاهد گفتوگوی آن دو بود، به سبزیجات نگاهی کرد تا مطمئن شود که خوردنشان برای کیتی خطری ندارد، بعد آنها را خوب شست و بخار پزشان کرد. بعد از پخته شدن سبزیجات، آنها را توی بشقاب کیتی ریخته و روی میز گذاشت. کیتی هم روی صندلی نشست و ...
کتاب من نمی خواهم اولین جلد از مجموعه ی کیتی دختر آتش پاره نوشته ی بل مونی و ترجمه ی داوود شعبانی داریانی با تصویرگری مارگرت چمبرلین توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
فهرست
درباره ی نویسنده یک نامه از کیتی نمی خواهم دندان هایم را بشویم نمی خواهم سبزیجاتم را بخورم نمی خواهم دست و رویم را بشویم نمی خواهم بخوابم نمی خواهم بگویم بله نمی خواهم شریک بشوم نمی خواهم اتاقم را مرتب کنم نمی خواهم با خواهر کوچکم بازی کنم
برشی از متن کتاب
نمی خواهم دندان هایم را بشویم روزی، دختر کوچولویی بود به نام کیتی که نمی خواست دندان هایش را بشوید. او هر شب گریه می کرد و جیغ می کشید و مسواکش را پرت می کرد روی زمین. حتی یک شب، با خمیر دندان، اسم خودش را روی دیوار حمام نوشت. او گفت: "من دندان هایم را نمی شویم". مادر کیتی عصبانی شد و گفت: "اگر دندان هایت را نشویی، همه دندان هایت می افتند." کیتی گفت: "مهم نیست. می خواهم توی دهانم هیچ دندانی نباشد، درست مثل دهان مادر بزرگ." مادر پرسید: "آن وقت چه جوری غذایت را می جوی؟" کیتی گفت: "فقط سوپ می خورم و پوره و کمپوت، چون لازم نیست آن ها را بجوم!" آن شب، کیتی بدون آنکه دندان هایش را بشوید، به رختخواب رفت.انگشتش را توی دهانش کرد تا تکه گوشتی را که به دندانش چسبیده بود، بیرون بکشد. همیشه مادر، از این کار او عصبانی می شد. کیتی هنوز مزه ی شکر روی پای سیب دسر و همچنین مزه ی شکلاتی شیر کاکائوی خوشمزه ای را که خورده بود، در دهانش احساس می کرد. او گفت: "به، به! من این مزه ها را دوست دارم. وقتی آدم دندان هایش را می شوید، فقط مزه ی آزار دهنده و کهنه ی خمیر دندان در دهانش باقی می ماند. من به حرف هایی که آدم بزرگ ها می زنند، در مورد اینکه چیزهای شیرین دندان ها را خراب می کنند و باعث می شوند آن ها بیفتند، عقیده ندارم. به هر حال برایم اهمیتی ندارد!" کیتی از توی بسته ی شکلاتی که زیر بالشش پنهان کرده بود، یک شکلات درآورد و با خوشحالی آن را جوید. بعد غلتی زد و به خواب رفت. کیتی خواب می دید. او در خواب، دید که داشت توی جنگلی بزرگ و تاریک و انبوه راه می رفت . از جایی صدایی نمی آمد، پرنده ای نمی خواند. ناگهان کیتی صدای گریه ای را شنید به سمت صدا دوید و در جایی که خالی از درخت بود، شنل قرمزی را با گرگی دید. ولی این شنل قرمزی نبود که گریه می کرد، بلکه گرگ بود که اشک می ریخت...
- کتاب های فندق
- نویسنده: بل مونی
- مترجم: داوود شعبانی داریانی
- تصویرگر: مارگرت چمبرلین
- انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب من نمی خواهم! (کیتی دختر آتش پاره 1)
دیدگاه کاربران