loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب رود پر ستاره ی آسمان

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب رود پرستاره ی آسمان

رندی پسر نوجوانی است که به دلیل اذیت های پدرش و مشکلاتی که در خانواده دارد به امید داشتن زندگی بهتر در گاری مرد دوره گردی که به دهکده شان آمده مخفی شده و از خانه می گریزد. مرد دوره گرد بعد از دو روز به دهکده ی کوچک و کم جمعیتی به نام "آسمان پاک" می رسد. رندی که در این مدت شرایط بسیار سختی را در زیر وسایل مرد دوره گرد سپری کرده خوشحال می شود و با خودش فکر می کند که از زندگی نکبت باری که قبلا داشته رها شده است. اما وقتی مرد دوره گرد متوجه حضور رندی در گاری اش می شود او را پیاده کرده و همراه مقداری وسایل به صاحب مهمان خانه ای در دهکده می فروشد.

رندی مجبور می شود که به عنوان خدمتکار در مهمان خانه ی آقای چاو کار کند و برای مدتی فرارش را به تعویق بیندازد. همچنین او شب ها صدای ناله ای از آسمان می شنود؛ با خودش فکر می کند که آیا بقیه هم این صدا را می شنوند؟، اما وقتی موضوع را با "پی"، دختر آقای "چاو" در میان می گذراد متوجه می شود که فقط خودش صدای ناله ی آسمان را می شنود.

او هر شب به آسمان خیره می شود تا ماه را ببیند اما هیچ خبری از ماه نیست. رندی با خودش فکر می کند که شاید آسمان چون ماه را گم کرده انقدر ناله می کند! از طرفی زنی باتجربه به نام بانو چانگ به مهمان خانه می آید و برای مدت طولانی در آن جا اقامت می کند. او داستان ها و افسانه های بسیاری از سرزمین چین را برای رندی تعریف می کند که شنیدن آن ها باعث تغییر بزرگی در نگرش رندی به دنیای اطرافش می شود ...

 

برشی از متن کتاب رود پرستاره ی آسمان


رندی زانو زد و توی چاه را نگاه کرد. پی درست می گفت. چیزی ته چاه بود. دو چشم ریز و براق از میان تاریکی به او نگاه می کردند. صدایی به گوش رسید: «غورررر!» رندی خنده اش گرفت. یک وزغ توی چاه بود. وزغ پیرزشت و زگیل داری روی سنگی وسط چاله ی تاریک آب نشسته بود. وزغ دوباره نالید و رندی را یاد صداهای غم انگیزی انداخت که از آسمان به گوش می رسید؟ امکان نداشت. آن ناله ها مثل رعد در گوش رندی می غریدند، اما غورغور این وزغ طنینی ضعیف داشت. رندی گفت: «فقط یک وزغ پیر کودن است.» و باز هم بیلش را پر از خاک کرد و توی چاه ریخت. وزغ دوباره نالید.

پی از جا پرید و گفت: «بس کن! داری می کشیش!» رندی با دلخوری گفت: «نمی کشمش. دارم چاه را پر می کنم؛ همان کاری که پدرت از من خواسته.» رندی کپه ی دیگری خاک توی چاه ریخت و وزغ چند بار نالید: «غوورررر! غوورررر!» انگار می دانست چه اتفاقی دارد می افتد؛ ناله هایش مثل صدایی بود که از شیپور عزا درمی آمد. پی بازوی رندی را چسبید و جیغ کشید: «بس کن! داری زنده به گورش می کنی!» رندی دست های پی را کنار زد و تمسخرکنان گفت: «چه اهمیتی دارد؟» آفتاب سر و بازوهایش را می سوزاند و صورتش هم گر گرفته بود.

در این دهکده ی خشک و داغ هیچ چیزی برای رندی مهم نبود. اگر می تواست همه چیز را دفن می کرد! همه چیز را! تمام چیزهایی که گذشته اش را می ساختند. شب نالان و دهکده ی آسمان پاک را محو می کرد. بانو چانگ گفت: «چیزی شده؟» صدای مهربانش زندی را آرام کرد.

همین که او و پی به طرف بانو چانگ برگشتند، دوباره احساس کرد باید مقابلش به زمین بیفتند و احترام بگذارند. بانو باوقار ایستاد و با چشمان سیاهش به آن ها نگاه کرد. رندی خجالت کشید. پی با لحنی التماس آمیز گفت: «رندی باید چاه قدیمی را پر کند. اما یک وزغ ته چاه است. اگر چاه را پر کند وزغ را می کشد.» بانو چانگ گفت: «که این طور!» و بی آن که به ردای نقره ای خاکستری اش اهمیت بدهد، کنار چاه قدیمی زانو زد. بعد در حالی که توی چاه را نگاه می کرد لبخند زد و به وزغ گفت: «برای مو داشتن خیلی گرم است نه؟» پی با تعجب به رندی نگاه کرد و رندی شانه هایش را بالا انداخت.

وزغ به طرز غم انگیزی غوغور می کرد و رندی نمی دانست بانو چانگ چه کار می خواهد بکند. چاه آن قدر عمیق بود که بانو حتی با چوب نمی توانست وزغ را بیرون بکشد. نکند از دندی می خواست ریسمانی بیاورد و به ته چاه برود؟ رندی خودش را جمع و جور کرد. چاه قدیمی و فرسوده ترک خورده بود و داشت ریزش می کرد.

بعید نبود قسمتی از دیواره با رندی فرو بریزد. وزغ یکدفعه ساکت شد. بانو چانگ ایستاد و گفت: «رندی، می توانی به کارت ادامه بدهی.» پی که نمی دانست آداب مهمان داری را رعایت کند یا به احساس خودش اهمیت بدهد، بریده بریده گفت: «اما اگر چاه را پر کند، وزغ ...» بانو چانگ خیلی آرام دستش را روی شانه ی پی گذاشت و همچنان که او را با خودش می برد، گفت: «نگران نباش. وزغ حالش خوب است.»  

 

 

 

  • نویسنده: گریس لین
  • مترجم: نوشین ابراهیمی
  • انتشارات: افق

 

 


مشخصات

  • نویسنده گریس لین
  • مترجم نوشین ابراهیمی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1399
  • تعداد صفحه 224
  • انتشارات افق
  • شابک : 9786003530768


نظرات کاربران درباره کتاب رود پر ستاره ی آسمان


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب رود پر ستاره ی آسمان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل