کتاب سه گانه ی بارتیمیوس 1 (طلسم سمرقند)

کتاب سه گانه ی بارتیمیوس جلد اول (طلسم سمرقند) به قلم جاناتان استرود و با ترجمه ی محمد قصاع در نشر افق به چاپ رسیده است.

ناتانیل، پسر بچه‌ی یازده ساله ای است که تحت نظر جادوگری به نام آندروود مشغول گذراندن دوره‌ی آموزش جادو و احضار موجودات ماورایی مانند جن ها می باشد. وقتی ناتانیل پنج ساله بود، پدر و مادرش در ازای دریافت مقدار قابل توجهی پول او را به وزارت جادو واگذار کردند. کار وزارت جادو این بود که بچه های باهوشی که پدر و مادرشان قادر به نگهداری آن ها نبودند را با پرداخت پول زیادی از آن ها می خرید و برای گذراندن دوره‌ی آموزشی به یکی از مقامات وزارت می سپرد. این بچه ها پس از گذراندن دوره های مختلف آموزشی همچون تاریخ، ریاضی، هندسه، نقاشی، فیزیک و بسیاری از علوم دیگر، احضار و کنترل موجودات ماورایی همچون بختک، شیاطن مختلف، جن و... را می آموختند و بعد ها، در یکی از پست های مهم مجلس جای می گرفتند؛ سپس از این آموزه ها در کار خود، یعنی اداره‌ی کشور استفاده می کردند. ناتانیل پسر باهوشی بود و خیلی زودتر از آنچه که استاد سخت گیرش فکر می کرد، بسیاری از مفاهیم را آموخت. روزی آندروود، ناتانیل را همراه خود به یکی از گردهمایی های جادوگران برد و خواست توانایی شاگردش را به رخ دیگران بکشد؛ اما جادوگر بی رحمی به نام لاولیس طی گفت و گویی ناتانیل ده ساله را جلوی همه به شدت تحقیر کرد! ناتانیل به قدری از رفتار بد لاولیس خشمگین و غرورش جریحه دار شد که تصمیم گرفت انتقام سختی از او بگیرد؛ پس تمام توان خود را به کار بست! پس از یک سال مطالعه و تلاش پنهانی دور از چشم آندروود، توانست بیشتر کتاب های پیچیده‌ی استادش را بخواند و با استفاده از تجربیات جادوگران پیشین، موفق به احضار بارتیمیوس، یکی از قوی ترین اجنه ها شده، به کمک او شیء ارزشمندی به نام طلسم سمرقند را از لاولیس بدزدد. اما ناتانیل نمی دانست که این کار برای او و دیگران به چه قیمتی تمام خواهد شد!

برشی از متن کتاب

انفجار یک گوی عنصری در فضایی بسته، همیشه چیزی ویرانگر و ترسناک است، هر چه فضا کوچک تر یا گوی بزرگ تر باشد، نتایج آن بدتر خواهد بود. بخت با ناتانیل و بیش تر جادوگران همراه بود که تالار وست مینیستر خیلی بزرگ و وسیع بود و گوی پرتاب شده کوچک. با این حال، تاثیر گوی قابل توجه بود. با شکستن شیشه، عناصر به دام افتاده که از هم متنفر بودند و هماهنگی و هم خوانی نداشتند و سال ها بود که داخل آن اسیر بودند، با نیرویی ویرانگر از یک دیگر فاصله گرفتند. هوا، خاک، آتش و آب: هر چهار عنصر با سرعت زیاد و آشوبی آزاد شده، به همسو کشیده شدند. افراد زیادی که در آن نزدیکی ایستاده بودند، هم زمان به عقب پرتاب شدند، سنگ روی شان بارید، با آتش سوختند و در ستون هایی از آب فرو رفتند. تقریباً همه ی جادوگران به زمین افتادند، درست مانند چوب های ایستاده ی بولینگ، اما به دور نقطه ی مرکزی انفجار. ناتانیل که در لبه ی بیرونی جمعیت ایستاده بود، از ضربه ی شدید انفجار محفوظ ماند. با این حال به هوا پرتاب شد و عقب رفت و محکم به در ایوان مشرف بر رود خورد‌. جادوگران ارشد بدون هیچ آسیبی جان سالم به در بردند. آن ها سامانه ی ایمنی و حفاظتی داشتند که اغلب شامل جن اسیری بود که به محض نزدیک شدن سحر و جادوی دشمن به ارباب شان، ظاهر می شدند و از آن ها محافظت می کردند. سپرهای حفاظتی، عناصر انفجاری افزایش یابنده ی آتش، خاک و آب را یا در خود جذب کردند یا امواجی از باد را به سوی سقف فرستادند. تعدادی از آن ها میان موانع دفاعی موجود پرتاب شدند و در اثر عناصر متضاد از حال رفتند. بقیه به وسیله ی امواج کوچک ولی قدرتمند آب خروشان، روی کف سنگی برده شدند و در نیمه راه تالار روی هم افتادند. نخست وزیر رفته بود. وقتی گوی در فاصله ی سه متری سکوی سخنرانی، روی سنگ خرد شد، عفریتی به رنگ سبز تیره از میان هوا ظاهر شد و او را در ردایی سحر آمیز پیچید و در یک لحظه به هوا برد و از دریچه ی شیشه ای روی سقف بیرون رفت. ناتانیل که در اثر شدت برخورد با در، گیج و منگ بود، تلاش می کرد بایستد که ناگهان دو مرد را با کت های خاکستری دید که با سرعتی وحشت آور به سویش می دویدند. او خود را روی زمین انداخت و آن ها از رویش پریدند، از در بیرون رفتند و به ایوان جهیدند. در همان حال که دومی با جهش حیرت آوری از رویش می پرید، چنان خرناسه ای کشید که موهای پس گردن ناتانیل سیخ شدند. او سر و صدایی را از ایوان مشرف بر رود شنید، صدای دویدن و در گیری و دو صدای دوردست شیرجه در آب. با احتیاط سرش را بلند کرد. ایوان خالی بود. داخل تالار، نیروی نهفته و فشرده ی عناصر چهارگانه به پایان رسیده بود. آب میان شکاف های سنگ های کف تالار جاری بود؛ لخته هایی از خاک و گل و لای روی دیوارها و صورت مهمانان چسبیده بودند...  

نویسنده: جاناتان استرود مترجم: محمد قصاع انتشارات: افق