دربارهی کتاب بیست و سه قصه اثر تولستوی
کتاب بیست و سه قصه یکی از بهترین کتابهای تولستوی به حساب میرود. این کتاب همانطور که از نامش پیداست شامل بیست و سه قصه است که همگی پندآموز و اخلاقمحور هستند. قصهها برای گروههای سنی مختلف نوشته شدهاند. یکی از داستانها به نام «خدا آگاه است و صبور»، برای گروه نوجوان میباشد.
این قصه در مورد مردی بازرگان است که میخواهد برای فروش اجناسِ خود به سفر برود اما همسرش خواب بدی می بیند و موقع خداحافظی میگوید: دلم برای این سفر گواهی بد میدهد. با این وجود بازرگان به سفر می رود و خانوادهی خود را ترک میکند. شب هنگام، در یک کاروانسرا با بازرگانی دیگر آشنا می شود و آن جا برای استراحت میماند. صبح به هنگامِ راهی شدن، مأموران دولت سر میرسند و مرد بازرگان را دستگیر میکنند.
وی به جرمِ قتل همکار خود، بیست سال در زندان می ماند و شاهد اتفاق های عجیبی می شود. سرنوشت او با آمدن یک فرد جدید به زندان تغییر می کند. زندانی های جدید نقشههایی می کشند که بازرگان سعی می کند خود را دخالت ندهد ولی ناخواسته وارد ارتباط با آنها می شود. او در مقابل مأمورهای قانون به دفاع از هم رده های خود بر می آید و پایان داستان را به گونهای غافلگیر کننده رقم می زند.
بخشی از کتاب بیست و سه قصه؛ نشر قطره
دو پیر مرد
دو پیرمرد نذر کرده بودند با هم به زیارت خانه ی خدا در اورشلیم بروند تا پروردگار را عبادت کنند. یکی از آنها دهقانی صاحب مال و منال بود.اسمش افیم تراسیش شولف بود. دیگری الیشا بدروف که توانگر نبود، تنها دستش به دهانش می رسید. افیم آدم موقر و عبوس و ثابت قدمی بود. د رتمام عمرلب به مشروب نزده و دود نکشیده و انفیه مصرف نکرده بود. دوبار به عنوان بزرگ ده برگزیده شد. چون دورهاش به سر می آمد حساب و کتابی که تحویل جانشین خود میداد، منظم و مرتب و درست بود.
نانخورهای سر سفرهاش زیاد بودند. دو پسر و چند نوهی داماد شده و کودکانشان. همه یک جا با او می نشستند. قبراق بود. شق و رق راه می رفت. ریش بلندی داشت. پس از آن که پا به شصت گذاشت، تک و توکی، از ریشهایش سفید شده بود. الیشا، نه ثروتمند بود و نه تنگدست. پیش از این ها نجاری میکرد. اما اکنون که سنی از او گذشته بود در خانهاش زنبور عسل پرورش می داد. یکی از پسر هایش در جستجوی کار به ولایت دیگر رفته بود. دیگری هنوز با پدرش می زیست.
الیشا با وجود سالخوردگی مهربان و با نشاط بود. درست است که هر چند سالی یک بار لب تر میکرد. سیگار هم میکشید و انفیه استشمام میکرد و بی قرار آواز خواندن بود اما آدم سلیمی بود. با افراد خانواده و همسایگانش روابط مطبوع و دلچسبی داشت. قد کوتاه، سیاه چرده و ریشی مجعد داشت. مانند قدیسی که او را محافظ خود می دانست، قدیس الیشا، سرش طاس بود. این دو از مدتها پیش نذر کرده بودند برای زیارت خانه ی خدا با هم به اورشلیم بروند. اما افیم هیچ گاه فرصت نمیکرد. همیشه دنیایی گرفتاری داشت. هنوز یک ماجرا تمام نشده سرو کلهی دیگری پیدا می شد. اول گرفتار عروسی نوهاش بود. بعد هم می بایست صبر کند مدت خدمت سربازی پسرش تمام شود و برگردد. سپس بنایی خانهی نو شروع شد.
یک روز تعطیل، دو نفری توی کوچه روی الوار ی نشسته بودند تا گپ بزنند.
الیشا گفت:
-بالاخره تکلیف نذر ما چه می شود ؟ نذر را باید ادا کرد.
-افیم صورتش را در هم کشید و گفت :
- ناچاریم صبر کنیم. امسال برایم سخت بود. بنایی را با این حساب شروع کردم که خرجش صد روبل بیشتر نمی شود. تا به حال سیصد روبل دادهام و هنوز تمام نشده است. باید تا تابستان صبرکرد. انشالله تابستان می رویم.
- به نظر من تاخیر بیش از این جایز نیست. بی معطلی باید راه افتاد. بهار بهترین موقع سفر کردن است.
-قبول دارم که فصل بهار برای مسافرت مناسب است اما تکلیف بنایی چه میشود؟ کی از آن سرپرستی میکند؟
-تو کسی را نداری که بنایات را سرپرستی کند؟پسرت چه عیبی دارد؟
- پسربزرگم ؟ نمی شود با طناب توی چاه رفت. گاهی در مشروب خوری زیاده روی میکند.
- همسایه، خیال می کنی پس از مردن من و تو این ها در این دنیا نباید زندگی کنند؟ بگذار پسرت مجرب و کار آموزده بشود.
- حرفت درست، اما آدم دلش می خواهد کاری را که خود پایه گذارده به انجام برساند ... .
کتاب بیست و سه قصه اثر لئون تولستوی با ترجمهی همایون صنعتیزاده توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب بیست و سه قصه
یادداشت مترجم
بخش اول : داستان هایی برای نوجوانان
-
خدا آگاه است و صبور
-
زندانی قفقاز
-
شکار خرس
بخش دوم : داستان های همگان
-
آدمی زنده به چیست؟
-
نادیده گرفتن جرقه، آتش گرفتن خانه
-
دو پیر مرد
-
هرجا عشق هست، خدا هم هست
بخش سوم: یک افسانه
-
ایوان ساده لوح
بخش چهارم : داستان هایی که برای مصور شدن نوشته شد
-
بدی وسوسه آوراست و نیکی پایدار
-
دختر بچههای عاقل تر از مردها
-
الیاس
بخش پنجم : بازگویی داستان های عامیانه
-
سه تارک دنیا
-
بچه جن و تکه نان
-
چه مقدار زمین نیاز است
-
گندمی به بزرگی تخم مرغ
-
پسر خوانده
-
گناهکار پشیمان
-
طبل تو خالی
بخش ششم : اقتباس از فرانسه
-
قهوه خانهی سورات
-
بسیار گران
-
آسارها دون شاه آشور
-
کا ر، مرگ، بیماری
-
سه پرسش
- نویسنده: لئون تولستوی
- مترجم: همایون صنعتیزاده
- انتشارات قطره
نظرات کاربران درباره کتاب بیست و سه قصه | لئون تولستوی
دیدگاه کاربران