کتاب بیگ نیت 7 (رفیق بامرام)

معرفی کتاب بیگ نیت 7 (رفیق بامرام)

"بیگ نِیت" داستان پسربچه ای بازیگوش و پر انرژی است که از نظر خودش تفاوت بسیاری با دیگران دارد، مثلا حفظ کردن یک مشت وقایع مزخرف و به درد نخور، به نظرش کار بیهوده ای می باشد در حالی که می تواند به جای آن فوتبال دستی بازی کند یا کاریکاتور معلم را به صورت تخصصی بکشد. او بی آنکه خود بخواهد با محیط اطراف و آدم های دور و برش تفاوت دارد و همین باعث شده نگاه همه به او جلب باشد. خانواده ی سه نفری او از پدر که همیشه کلی کار سرش ریخته و باید نقش مادر را هم بازی کند، "اِلن" خواهر پانزده ساله اش که همیشه مشغول خودنمایی است و خود نِیت که دانش آموز کلاس ششم و کوچک ترین عضو می باشد؛ تشکیل شده است.

ماجرای این قسمت از جایی آغاز می شود که آقای نیکلاس، ناظم مدرسه از نیت می خواهد با دانش آموز جدید الورود، ارتباط دوستانه ای برقرار کند و پس از نشان دادن قسمت های مختلف مدرسه، به او در پیدا کردن دوستان خوب کمک کند. از آن جایی که نِیت بسیار پر انرژی می باشد با شنیدن این خبر خود را برای یک رابطه ی پُرشورِ تازه آماده می کند و با خودش فکر می کند با آمدن این دانش آموز جدید یک رفاقت شاد و اتفاقات جالبی را پیش رو خواهد داشت. اما بِرِکنریج پافینگتونِ سوم، دوست جدید نیت، اصلا شبیه به چیزی نیست که او تصور می کرد، این پسر فوق العاده ساکت و در کمال تعجب بی اندازه حوصله سَر بَر می باشد.

آیا او حالا واقعا باید کل سال تحصیلی رو با یک آدم کسل کننده بگذراند یا این دوستی می تواند آغاز اتفاقات مهیّج باشد؟... رفیق بامرام جلد هفتم از مجموعه ی بیگ نِیت دردسرساز تمام عیار می باشد که در چند جلد از جمله اعجوبه ی کلاس، کشته مرده ی موفقیت، یکه تازی می کند، خوش بیار محل، یک حمله ی دیگر و... تهیه و به چاپ رسیده است. این مجموعه به زبان طنز نوشته شده و تصاویر سیاه و سفید آمده در آن به سبک کمیک استریپ می باشد.

برشی از متن کتاب بیگ نیت 7 (رفیق بامرام)

آهای!... آهای! همه ببینید من دارم چی می خونم! یه کتاب کمیک احمقانه ی دیگه! احساس می کنم گوش هایم دارند گُر می گیرند. تو اگه فقط نصف اون چیزی که ادعات می شه باهوش بودی، باید فرق بین کُمیک و رمان تصویری رو می دونستی. ولی باهوش نیستی و نمی دونی؛ پس زیپ دهنت رو بکش! نِیت؟ یه صحبتی باهات دارم، لطفا! برمی گردم و یک شکم به اندازه ی یک مینی وَن بزرگ، رو به روی خودم می بینم. آقای نیکلاس است. حالا سوال این جاست که کدام آقای نیکلاس؟ مهربان؛ ناظم یه مدرسه ی راهنمایی بودن بهترین شغل دنیاست! بامزه؛ این بچه ها گاهی منو دیوونه می کنن، ولی خُب دیونگیِ خوبیه! فوق العاده جدّی؛ آهای! مگه من نگفتم توی راهرو ندویید؟! هممم... خب، فکر نکنم قصد کُشتنم را داشته باشد. انگار اخلاق و رفتارش پیشرفت کرده. نیت، از امروز یه دانش آموز جدید تو مدرسه مون داریم. لطفا، مدرسه روبهش نشون بده و بهش کمک کن تا دوست پیدا کنه... اصلا می تونی برای چند روز آینده خودت رفیقش باشی؟ چرا که نه! حتما! عالی شد! بعد از صبحگاه بی دفتر من! حالا نوبت من است که پوزخند بزنم. حال کردی جینا؟ می تونست از تو بخواهد مدرسه رو به بچه ی جدید نشون بدی، ولی از من خواست! جینا هم دوباره پوزخند می زند. تبریک می گم! یه کاری بهت سپرده که میمون دست آموز هم می تونه انجامش بده! بدبختانه الآن هیچ جواب دندن شکنی که به میمون ها ربط داشته باشد، تووی آستینم ندارم؛ پس تنها کاری که از دستم برمی آید، این است که مثل احمق ها بایستم و زُل بزنم به جینا که دارد با فیس و اِفاده دورمی شود. یک صدای دوستانه ی آشنا از پشت سرم می گوید: نِیت، بهش محل نذار! آقای نیکلاس فقط از بچه های خوب می خواد که با بچه های جدید دوست بشن! برای همین باید بی خیالِ جینا شد. چشمک! ها ها! آفرین دی دی! شاید جینا کاپیتان تیم کل کل باشد، ولی همیشه حرف آخر را دی دی می زند. دلتان می خواهد رمز موفقیتش را بدانید؟ هیچ وقت بی خیال حرف زدن نمی شه!... بعدش همین جوری که داشتیم تمرین می کردیم، همه مون فهمیدیم یه صداهایی داره از این طرف و اون طرف میاد یه صدا عین پژو... بالاخره ازم می پرسد: خب، حالا این بچه ی جدید کیه؟ خسته نباشی! بعد از کلی فک زدن درباره ی... اِممم... ببخشید دی دی! من واقعا به حرف هایت گوش نمی دادم. بهش می گویم: خبر ندارم. می دونی؟ فقط امیدوارم بچه ی خوبی باشه. برای دوست شدن با یک دانش آموز جدید، نکته ی مهمی است. اگر همه چیز خوب پیش برود. واقعا همه چیز خوب پیش می رود! مثل وقتی که تدی تازه به مدرسه ی 38 آمده بود و من همه جا را نشانش دادم. ما دو تا خیلی زود باهم رفیق شدیم. اما وقتی همه چیز بد پیشبرود چه ؟ گرفتار مواردی مثل این فهرست:بچه های بی شوخی! فاجعه تری دانش آموزان تازه وارد مدرسه ی 38! لارا دانفی واقعا آدم خوش بینی نیست. مدرسه ی شما در مقایسه با مدرسه ی قبیل خودم آشغاله! از این جا متنفرم! از همه تون متنفرم! میکی موچ مک دونالد، موقع ناهار اصلا کنارش نشینید. اووف، این چه قیافه ی خوش مزه ای داره! خودت می خوای تمومش کنی؟ من برات تمومش می کنم! می تونم یه ذره بخورم؟ فقط یه گاز!...    

• دردسر ساز تمام عیار
• نویسنده: لینکلن پیرس
• مترجم: رقیه محمودی
• ناشر: پرتقال