کتاب با خالق هستی

درباره کتاب با خالق هستی

نویسنده در این کتاب راه رسیدن به آرامش واقعی که همان تقرب به خداوند و دعا و نیایش است را نشان می دهد. واسوانی در پی اثبات این است که انسان می تواند با نزدیکی به خدا و بیان مشکلات خود به او، زندگی آرام تر و آسان تری داشته باشد. کتاب با خالق هستی دلیل اینکه چرا انسان های خوب، رنج بیشتری می کشند را با ذکر نمونه هایی بیان می کند. در این کتاب خواننده می آموزد که چگونه با حس حضور خداوند در زندگی اش، بر مشکلات غلبه کند و راه درست دعا کردن را نشان می دهد. در قسمتی از کتاب راه های رسیدن به سعادت واقعی  و در قسمتی دیگر راه های غلبه بر ترس، برای خواننده بیان می شود. در انتهای کتاب نجواهایی را بیان شده و تاکید شده برای رسیدن به تقرب و آرامش بیشتر به این نجواها عمیقا فکر کنیم و آن ها را هر روز تکرار کنیم. سراسر این کتاب با حکایت ها  و مثال هایی همراه است که درک موضوع را بهتر و کتاب را خواندنی تر می کند.

فهرست

مقدمه

فصل اول چرا انسان های نیک رنج می برند؟

فصل دوم چگونه بر مشکلات غلبه کنیم؟

فصل سوم دعا کردن را به من بیاموز

فصل چهارم چگونه سعادتمند باشیم

فصل پنجم چگونه بر ترس غلبه کنیم؟

فصل ششم مراقبه

فصل هفتم نجواها

برشی از متن کتاب با خالق هستی

بخشی  از کتاب "سه مرد در جستجوی سعادت بودند. آن ها می پرسیدند : سعادت کجاست؟ راه رسیدن به سعادت چیست؟ چند نفر از انسان ها به سعادت حقیقی زندگی رسیده اند؟ یکی از آن ها تصور می کرد که سعادت در لذت نهفته است و فقط در صورت دست یابی به لذت می توان شاد بود. سراسر زندگی او وقف لذت جویی شده بود. او که مردی متمول بود، قصری با شکوه ساخت و آن را با انواع آثار هنری زیبا آراست. در آسایش و تجملات زندگی می کرد. بهترین غذاها و نوشیدنی ها را می خورد. مردان خردمند از نقاط مختلف دنیا نزد او می آمدند، زیرا او از صحبت های آن ها لذت می برد. همچنین نقاشان، موسیقیدانان و هنرمندان مشهور به قصرش می آمدند. در کتابخانه او بهترین و زیبا ترین آثار جهان وجود داشت. او با زیباترین زنان جهان ملاقات می کرد و بدین ترتیب ثروت و زندگی او افسانه شده بود. در جوانی زندگی برایش بسیار جالب توجه بود، اما همچنان که سنش افزایش می یافت، متوجه شد که در هر لذت، بذر درد نهفته است و زندگی وقتی به کسب لذت اختصاص داده شود، بسیار کسالت آور می شود. در آستانه مرگ اعتراف کرد زندگیش علی رغم لذت و ثروتی که داشت، از درون کاملا تهی بود و این نوع زندگی برای او فاقد ارزش بود. او به سعادت زندگی نرسیده و سعادت را پیدا نکرده بود.

• نویسنده: جی. پی. واسوانی
• مترجم: فریبا مقدم
• انتشارات: حمیدا