درباره کتاب هوای تازه | جورج اورول
هوای تازه ی جرج اورول در سال 1939 در میانه ی جنگ جهانی دوم چاپ شد. شاید این زمان بهترین زمان چاپ این کتاب بوده است. کتابی که دائما به مقایسه ی دوران قبل و بعد از جنگ می پردازد. رمانی که اثر جنگ را بر زندگی ها نشان می دهد و بیش از آن اثر مدرنیته را. داستان هوای تازه (که برخی آن را تنفس در هوای تازه نیز ترجمه کرده اند) به ماجراهای مردی ساده دل برمی گردد. مردی که بارها در داستان تپل بودن خود، شوخ طبعی و دندان های مصنوعی اش را برای مخاطب یادآوری می کند. او کارمند شرکت بیمه است.
مردی که دچار روزمرگی شده است. زن و بچه دارد و مثل بقیه زندگی می کند. تا اینکه تصمیم می گیرد سری به شهر دوران بچگی اش بزند. اما زمانی که به شهر صاف و ساده ی کودکی اش می رسد، چیزی جز کارخانه ها و فضایی بیگانه نمی بیند. آدم های مهربان، مغازه های خرده فروشی و خانه های کوچک جای خود را به فروشگاه های زنجیره ای و کارخانه ها و افرادی داده است که مدام در حال دویدن هستند، افرادی که با عجله به مقصدی نامعلوم در حرکتند. قبرستان پر شده از خاطرات او. افرادی که کودکی اش را با آن ها گذرانده است. او به امید تازه کردن هوا به سرزمین دوران بچگی اش رفته بود و آنچه با آن مواجه می شود، دود و کثافتی است که دنیای مدرن برای ما به ارمغان آورده است.
برشی از متن کتاب هوای تازه اثر اورول
در دنیایی که من با شنیدن نام شاه زوگ بخاطر آوردم، با دنیایی که در آن زندگی می کنم، بسیار متفاوت بود. شاید باور کردنی نباشد که من به آن تعلق دارم.
حتما تا به حال تصویری از من در ذهنتان بوجود آمده است: مردی میانسال، چاق، با دندان های مصنوعی و صورت سرخ که ناخودآگاه فکر می کنید که از بدو تولد، یعنی در گهواره هم چنین شکلی داشته ام. اما 45 سال مدت زیادی است و گرچه بعضی از مردم در یک چنین مدتی، تغییر چندانی نمی کنند، اما اکثرا کاملا عوض می شوند. من تغییر زیادی کرده ام و فراز و نشیب های بسیاری دیده ام. البته اغلب فراز داشته ام. حتی ممکن است عجیب باشد، اما اگر پدرم زنده بود، به من افتخار می کرد. فکر می کنم از اینکه پسرش اتومبیل دارد و خانه ای که در آن زندگی می کند، دارای حمام است، خوشحال می شد. با توجه به این مطالب، من از اصل و نسبم بالاتر رفته ام. حتی به سطحی رسیده ام که آنروزها، قبل از جنگ درباره اش فکر هم نمی کردم.
«قبل از جنگ» این اصطلاح را تا چند سال دیگر به کار خواهیم برد. فکر می کنم تا وقتی که جوابش این باشد که کدام جنگ در سرزمین خیالی من، مردمی که می گویند قبل از جنگ، منظورشان قبل از جنگ «بوئر» است. من در سال 1893 به دنیا آمده ام. تقریبا می توانم شروع جنگ را به خاطر بیاورم، زیرا پدرم و عمو ازکیل، در صف مقدم آن بوده اند و حتی خاطراتی دارم که به یکسال قبل از آن می رسد.
نظرات کاربران درباره کتاب هوای تازه | جورج اورول
دیدگاه کاربران