loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب شگفت زده

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب شگفت زده

" شگفت زده " دومین اثر نویسنده و تصویرگر آمریکایی آن " برایان سلزنیک " است. بخش های بسیاری از کتاب از طراحی های سیاه و سفید تشکیل شده که بخشی از داستان کتاب را بیان می کند و خواننده با دنبال کردن تصاویر کتاب پی به ماجرای آن می برد، همانند فیلم های سینمایی غیر ناطق در سالیان بسیار دور.

این کتاب که در نوع خود منحصر به فرد بوده و اثری نوین در ادبیات و رمان به شمار می رود، با نام سینمارمان شناخته می شود. کتاب، داستان زندگی دو شخص به نام های " بن " و " رز " را روایت می کند. بخش های متن دار کتاب روایتگر زندگی بن در سال 1977 میلادی، و تصاویر کتاب زندگی رز را در سال 1927 میلادی برای خواننده بازگو می کند.

بن پسر نوجوانی است که پدر و مادرش را از دست داده و به همراه خاله و شوهر خاله و فرزندان آن ها زندگی می کند. مادر بن قبل از فوتش در کتابخانه ی شهر کار می کرده و بن از کودکی همیشه به کتاب و موزه ها علاقه ی بسیاری داشته است. بن از یک گوش ناشنوا بوده است و در اثر سانحه ای شنوایی گوش سالمش را هم از دست می دهد.

او گردن بندی متعلق به مادرش پیدا می کند که عکسی از پدرش را که هیچ وقت تصویری از او ندیده بود در آن می بیند. همچنین کتاب قدیمی درباره ی موزه ها پیدا می کند که شماره تلفنی در آن نوشته شده است. بن فکر می کند این شماره می تواند او را به خانواده ی پدریش برساند.

رز دختر هنرپیشه ی معروف فیلم های غیر ناطق آمریکایی " لیلی ین میهیو " است که ناشنوا بوده و به همراه پدرش و جدا از مادر زندگی می کند. او برای دیدن مادرش به نیویورک می رود و به بازدید از موزه ی تاریخ طبیعی شهر می رود، جایی که از کودکی علاقه ی زیادی به آن جا داشته است...

در انتهای کتاب داستان زندگی این دو به یکدیگر تلاقی زیبایی پیدا کرده و این دو با هم ملاقات می کنند و پی به راز مهمی که در زندگی هر دوشان وجود دارد، می برند. بر اساس این رمان زیبای شگفت انگیز فیلم سینمایی به همین نام در سال 2017 به کارگردانی " تاد هینز " آمریکایی ساخته شده است.

 

برشی از متن کتاب شگفت زده


بخش دوم بن گرمای پوست کسی را روی گونه های خود احساس کرد. چشم باز کرد و خود را دید که به مرد جوان بلند قدی که روی صندلی کنارش در اتوبوس نشسته تکیه داده. اتوبوس تکان می خودر و تلق و تلق می کرد. انگار ماه ها در سفر بود. اما در حقیقت نمی توانست یکی دو روز بیش تر باشد. چمدان ها را که کف اتوبوس بین پاهایش گذاشته بود، محکم تر فشرد. چفت های چمدان خراب شده بود،اما آن قدر بود که بسته نگش دارد. گرسنه اش بود و سرش هم چنان گروم گروم می کرد. از چند هفته پیش که اتفاق صاعقه برایش افتاده بود، حال و روز او به همین روال بود. جان، بیرون اتوبوس، با شتاب می گذشت و او قاب نقره ای صاف را میان انگشتانش لمس می کرد. از این که دوباره قابل دور گردنش بود احساس خوشحالی و شادمانی می کرد. قاب را در امتداد زنجیر بالا و پایین می کرد و با خود می گفت ای کاش یادداشتی، چیزی گذاشته بود. دوست نداشت دوباره خوابش ببرد، اما چیزی نگذشت که در خواب گرگ ها را دید که تمام راه از گانفلینت لیک دنبالش کرده اند. وقتی از خواب بیدار شد، نزدیک بود نفسش بند بیاید، انگار، چندفرسخ یکسره دویده بود؛ سرش زق زق می کرد. بن یک وقت دید اتوبوس تکان نمی خورد. مرد جوان کنار دستش و بقیه، همگی رفته بودند. سکوت عجیبی دور و برش را گرفته بود. مثل این که زمان از حرکت ایستاده باشد. صورتش را به شیشه پنجره چسباند. یک لحظه خیال کرد باز دارد خواب می بیند. آیا بن به راستی این جا بود؟ چمدان به دست از اتوبوس پیاده شد و قدم به ایستگاه داغ و پر از بوهای جورواجور گذاشت. پاهایش لق می زدند، طوری که انگار توی قایقی ایستاده باشد. چه مدت سوار اتوبوس بوده؟ ساعت روی دیوار9:30 را نشان می داد. اما از آن جا که ایستگاه پنجره نداشت، معلوم نبود 9:30 صبح است یا شب. به دنبال جمعیت از میان خط کشی های فراوان قرمز و خاکستری ایستگاه راه افتاد. نور چراغ های فلورسنت چرک و کثیف که نصف شان شکسته بسته بودند یا کور سو می زدند بر همه چیز افتاده بود. چراغ ها چشم بن را آزار می دادند. کف کثیف و چرک تاب ایستگاه پایانی نداشت. کنار دیوارها، آدم های ژنده پوش روی کارتن ها چمبک زده بودند. همه جا چه قدر بی سر و صا بود. آن وقت بود که بن یادش افتاد هنوز نمی تواند بشنود. پزشک ها گفته بودند احتمال دارد قدرت شنوایی اش برگردد.آن ها آزمایش های گوناگونی کرده و به این نتیجه رسیده بودند که صاعقه به پرده ی گوشش آسیب رسانده. بن رو به پایین به تمام کفش های بی صدای ایستگاه و رو به بالا به همه ی دهان های بی صدا چشم می دوخت. اگر شنوایش هیچ وقت بر نمی گشت چه؟ همراه جمعیت، از سر پیچ ها و روی پله های برقی رفت و رفت تا رسید به چند در گنده ی شیشه ای که رو به بیرون، به نور تابنده ی صبحگاهی باز می شد.


نویسنده: برایان سلزنیک ترجمه ی: رضی هیرمندی انتشارات: افق

 


درباره برایان سلزنیک نویسنده کتاب کتاب شگفت زده

" برایان سلزنیک " نویسنده و تصویرگر آمریکایی در سال 1966 میلادی در نیوجرسی به دنیا آمد. او از دانشگاه طراحی رود آیلند فارغ التحصیل شد و پس از فارغ التحصیلی به طراحی در کتاب های کودکان پرداخت. اولین کتاب تصویریش که متشکل از 56 صفحه بود در سال 1991 به چاپ رسید. اولین رمان بلند او که شهرت فراوانی برایش به دست آورد " اختراع هوگو کابره " نام دارد که در ژانر " سینمارمان " شناخته می شود. بر اساس این رمان فیلمی توسط " مارتین اسکورسیزی " …

نظرات کاربران درباره کتاب شگفت زده


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب شگفت زده" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل