کتاب پرونده های کارآگاه سیتو 9 (یک داستان خیلی مغناطیسی)

درباره کتاب یک داستان خیلی مغناطیسی جلد نهم از مجموعه پرونده های کارآگاه سیتو

این کتاب داستان پرونده های عجیب و مرموز و خیلی سخت پلیسی را تعریف می کند. در کلانتری مرکزی شهر بخشی است که به این پرونده ها رسیدگی می شود و کارآگاه سیتو در این بخش کار می کند. همه او را یکی از بهترین کارآگاهان دنیا میدانند. او مرد باهوش و با دقتی است که مثل همه کاراگاهان دیگر کلاه لبه دار و پالتو بلندی به تن دارد. همچنین او، دستیار چینی به نام سروان " چین می آدو " دارد که در حل این پرونده ها همیشه کمکش می کند و فوق العاده زرنگ است.
دراین داستان، آقای سیتو و " چین می ادو " یک ماموریت اسکورت بسیار مهم دارند. اما نباید شخص مهمی را اسکورت کنند. آن ها باید یک تکه سنگ هزار کیلویی را اسکورت کنند. این سنگ بزرگترین تخته سنگ مغناطیسی دنیاست. قرار است بزرگترین آهن ربای جهان آن را بدون هیچ دردسری از " ژنو " به پاریس انتقال دهد. اما پس از انتقال، سنگ دزدیده می شود و مسئولیت کارآگاه را سخت تر می کند. اما چه کسی سنگ را دزدیده...

برشی از متن کتاب یک داستان خیلی مغناطیسی جلد نهم از مجموعه پرونده های کارآگاه سیتو

بالاخره کامیون از نگهبانی مرکز تحقیقات علمی پاریس عبور می کند و همان جا می ایستد. کارگر ها سنگ آهن ربا را بیرون می آوردند آ ان را در یک اتاق با سیستم امنیتی ما فوق صوت در طبقه پنجم ساختمان می گذارند. تخته سنگ خیلی سنگین است. کارگرها خیس عرق شده اند و پنجره را باز می کنند تا کمی هوای تازه پارد اتاق شود. دکتر" لیسیس " لای جعبه را باز می کند تا مطمئن شود سنگ صحیح و سالم است. عالیه. قبل از رفتن این جعبه را هم باز کنید. کارآگاه، سروان و خانم دکتر از اتاق بیرون می روند. کمی بعد کارگر ها خبر می دهند که همه ی کار ها روبه راه شده. مدیر مرکز می گوید: پس حالا می توانیم دزدگیر ها را روشن کنیم. درست قبل از رفتن، کارآگاه برمی گردد تا آخرین نگاه را به سنگین آهن بیندازد، اما...

خرید کتاب یک داستان خیلی مغناطیسی جلد نهم از مجموعه پرونده های کارآگاه سیتو

کتاب یک داستان خیلی مغناطیسی جلد نهم از مجموعه پرونده های کارآگاه سیتو، به قلم آنتونیو ایتوربه و ترجمه ی رضا اسکندری توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.