معرفی کتاب خاطرات یک بچه ی چلمن 10
گرگ به همراه پدر و مادر و برادرانش به اسم "رودریکو" و "مانی" زندگی میکند و صمیمیترین دوستش هم "رولی" نام دارد. در این داستان مامان "گری" یک دفعه وارد شد و گفت ساک هاتونو ببندین قراره به سفری طولانی برویم.
بله بلا نازل شده، دفعه اول مامان نیست که این جور برنامه های یهویی را اعلام می کند. پارسال هم اینطوری شد. خب برای سفر به شمال رفتیم اما به آسایشگاه سالمندان، این اصلا چیزی نیست که گرگ انتظاردارد.
آخر توی مجله ی خانواده با نشاط، خانواده هایی که به مسافرت رفته اند را نشان می دهد که با دیدن عکس هایشان دل آدم قیلی ویلی می شود. اما انگار کلا خانواده گرگ می لنگد چون هرگز ماجرا مثلِ داخلِ مجله نبود و مامان پایش را کرده بود داخل یک کفش که سفر طولانی با خانواده آن هم در ماشین باعث صمیمیت بیشتر می شود. اولش خوب است اما نه تا جایی که...
این مجموعه توصیه های اخلاقی و کارکردهای تربیتی دارد و با بیان موجود، تصویر زندگی یک نوجوان سر خوش را نشان می دهد که مخاطب خود را با خواندن خاطراتش مجاب به خندیدن می کند. همچنین تصاویری که در بخش هایی از داستان آمده به قدری خلاقانه است که بخشی از گفت و گو ها را در خود گنجانده، در صورتی که این کتاب تصویرگری ندارد.
بخشی از کتاب خاطرات یک بچه ی چلمن 10
اگر از کل سال های کودکی ام یک درس گرفته باشم، این است که هیچ هیچ هیچ کنترلی بر زندگی خودت نداری. از وقتی مدرسه تعطیل شده، نه مجبور شدم کاری بکنم، نه مجبور شدم جایی بروم.
تا جایی که تهویه ی مطبوع کار کند و کنترل تلویزیون باتری داشته باشد، من هستم و تعطیلات خوش تابستانم. اما ناگهان بلا نازل شد. این اولین بار نیست که مامان همین طور یهویی می آید و برنامه ی سفر را اعلام می کند.
پارسال در اولین روز تابستان آمد و گفت چند روزی می رویم شمال به دیدن عمه لور تا که در آسایشگاه سالمندان زندگی می کند. این اصلاً آن چیزی نبود که من برای تابستانم در نظر داشتم.
یک بار که رفته بودیم دیدن عمه لورتا، هم اتاقی اش مرا محکم گرفته بود و نمی گذاشت بروم، تا این که یکی از پرستاران آمد و بهش یک کیک شکلاتی داد تا من بدبخت را ول کند. اما مامان در مورد رفتن به آسایشگاه سالمندان بلوف زده بود.
سر میز صبحانه ی فردا صبح، گفت که قرار است کجا برویم. من و برادرم " رودریک " حسابی خوشحال شدیم، چون داشتیم دق می کردیم که قرار بود اولین هفته ی تابستانمان را آسایشگاه سالمندان با بازی های کسل کننده بگذرانیم. اما وقتی برادر کوچکم، " مانی "، موضوع را شنید حسابی قاطی کرد.
مامان این قدر در مورد رفتن پیش عمه لورتا حرف زده بود که مانی راستی راستی برای این سفر هیجان داشت. آخرش مجبور شدیم سفرمان به دنیای دیسنی را عقب بیاندازیم تا اول برویم دیدن عمه لورتا، شاید فکر کنید که مامان از آن بعد حواسش را در مورد سفر های یکهویی جمع کرد اما...
خرید کتاب خاطرات یک بچه ی چلمن 10
کتاب سفر زهرماری جلد دهم از مجموعه ی خاطرات یک بچه ی چلمن، اثر جف کینی با ترجمهی تبسم آتشین جان از نشر حوض نقره، به همراه سایر کتاب های رمان کودک و نوجوان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب خاطرات یک بچه ی چلمن 10
دیدگاه کاربران