loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کوکو، زندگی خوشمزه ی من (من کدومم)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
49,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب کوکو، زندگی خوشمزه ی من از مجموعه ی من کدومم نوشته ی کایلا می توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

این کتاب، دفترچه خاطرات رنگارنگ و زیبای " کوکو " است که یک گربه ی پشمالوی کوچک هم دارد و نوشتن این دفترچه را فقط به خاطر او شروع کرده است. این دفترچه را بابا و مامان کوکو به او داده اند و او دلش می خواهد همه ی اتفاقات جالب و دوست داشتی و حتی چیز هایی که دوستشان ندارند را توی آن بنویسد و برای ما تعریف کند. همچنین او عضو باشگاه دختران کوچه ی " نیلوفر آبی " هم هست و برای اینکه اسمش را مخفف و کوتاه کنند بهش می گویند بادکنکا. کی کی دو تا دوست خیلی صمیمی به اسم های لولا و کوکو هم دارد که با هم باشگاه بادکنکا را تشکیل داده اند تا همیشه با هم باشند و کار های جالب و دوست داشتنی انجام دهند. وقتی کوکو می خواهد خودش را معرفی کند اولین چیزی که می گوید این است که عاشق حیوانات است. او باغبانی را هم دوست دارد و از همه مهم تر به کیک پزی اهمیت می دهد. حالا کوکو توی این دفترچه تک تک اتفاقات روز های زندگی اش را با زبان دلنشینی که دارد برای ما تعریف می کند و می گوید برای همین علایقی که دارد تصمیم گرفته است تا به حیوانات کمک کند و با استعدادی که در پختن کیک دارد شروع می کند به پختن کیک های فنجانی خیلی خوشمزه تا آن ها را بفروشد و بتواند با پولشان حلزون های در حال انقراض را نجات داد، آخر کوکو عاشق حلزون هاست و به نظرش حلزون ها همیشه باعث می شوند که ما عشق بورزیم و لبخند بزنیم. اما...

 


برشی از متن کتاب


پنج شنبه دفترچه جان! حالت خوب است؟ از آخرین باری که با هم صحبت کردیم، اتفاق بدی برایت نیافتاده؟ خب، خدا رو شکر. دفترچه جان، یادت هست می گفتم رسم نونا احمقانه است؟ حالا نظرم عوض شده و می گویم دیوانه بودم که حرفش را قبول نمی کردم. اگر کار دکه ی کیک فنجانی روز یک شنبه و تکلیف تاریخ روز دوشنبه ام با ملیکا به خیر بگذرد، دیگر همه چیز خوب می شود. خب، نه. باز هم هست. اگر پدرم بتواند حلزون ها را نجات بدهد، اگر با اینکه باید با میکا روی تکلیف تاریخ کار کنم، کی کی و لولا هنوز هم دلشان بخواهند با من دوست باشند... ای بابا، چقدر اگر پیدا شد!! خیلی خب، حالا دیگر باید برم مدرسه. کی کی و لولا گفتند نباید خیلی نگران گربه سیاهه باشم. این حرفشان حالم را کمی بهتر کرد. ولی بعدش موضوع کار کردنم با میکا و حرف های بد کیتی کروپسکی را یادشان انداختم و آن ها فهمیدند چرا حق دارم نگران بدشانسی باشم. حالا نظرشان عوض شده و فکر می کنند باید نگران باشم؛ خیلی هم باید نگران باشم. فکر می کنی چی کار کردم؟ واقعاً نگران شدم‌. وقت رفتن به خانه ی میکاست. حاضرم هر کاری بکنم، ولی آنجا نروم. اما مجبورم. الان کی کی با لولا در خانه اش قرار دارد. چرا من نباید به حای او بروم؟ امیدوارم بدون من کارهای خیلی باحال نکنند. هر اتفاقی بیفتد، برات می نویسم. اتفاقی که افتاد، این بود که بهم خوش گذشت. حداقل خودم این طور فکر می کنم... وقتی به آنجا رسیدم، میکا گفت کفش هایم را در بیاورم‌. خانه شان ساکت بود. بر عکس خانه ی ما که همیشه شلوغ و پر سروصداست. مرا به اتاق خوابش برد. به محض اینکه چشمم به پوستر کارآگاه سالی اش افتاد، حس کردم کم کم دارد از او خوشم می آید. ما دوستان بادکنا همه ی فیلم های کارآگاه سالی را دست کم صد بار دیده ایم. تازه، میکا یک مجموعه ی خیلی جالب از عروسک های کوکشی دارد. یک بار که پدرم برای نجات شاپرک ها به ژاپن رفته بود، یکی از آن ها برایم آورده بود. برای همین فکر می کنم ما در بعضی چیز ها مثل هم هستیم. از کار کردن با میکا خوشم آمد، چون یک عالمه چیزهای جدید درباره ی رسم های ژاپنی یاد گرفتم؛ مثلاً... 1. هر وقت که مامان بزرگ و بابا بزرگ ژاپنی اش را می بیند، قبل از این که چیزی بگوید، اول به آن ها تعظیم می کند. همه ی فامیل های ژاپنی اش هم به همدیگر تعظیم می کنند. اگر قرار بود همه ی اعضای فامیل من به همدیگر تعظیم کنند، دیکر وقتی برای حرف زدن برایشان نمی ماند! 2. در ژاپن، نباید جلوی همه عطسه کنیم ( من که هر وقت می خوام جلوی عطسه ام را بگیرم، حس می کنم الان است که گوش هایم منفجر بشوند ) 3. بعضی از ژاپنی ها برای دستشویی خانه شان دمپایی مخصوص دارند. این طوری آدم با کفش هایی که توی دستشویی پوشیده، این طرف و آن طرف نمی رود. اگر از من بپرسید، می گویم واقعاً فکر هوشمندانه ای است! داشت حسابی بهمان خوش می گذشت؛ برای همین قضیه ی دکه ی کیک فنجانی را برایش تعریف کردم. حرف های نونا درباره ی گربه سیاهه را هم برایش گفتم‌. می دانی بعدش چه شد دفترچه جان؟ میکا یک چیزی بهم داد. یک گربه ی پلاستیکی سیاه که بهش می گویند گربه ی مانکی نکو. می گویند شانس بد را از آدم دور می کند. به من اجازه داد تا بعد از روز دکه ی کیک فنجانی نگهش دارم ( شبیه همان بچه گربه ی گمشده است! میکا حتی پیشنهادداد برای دکه ی کیک فنجانی کمکمان کند_ کیتی اصلاً این قدر مهربان نیست._ نزدیک بود از دهانم بپرد و بگویم: بله، البته. خیلی هم ممنون می شویم. هر کمکی که از دستت بربیاید، برای ما غنیمت است. ولی یادم افتاد که ممکن است لولا خوشش نیاید. برای همین گفتم: از لطفت خیلی ممنونم؛ اما کار زیادی باقی نمونده. گفتن این حرف ناراحتم کرد...

فهرست


فصل 1: هورا! فصل 2 : پولک، حلزون، کیسه خواب فصل 3: کاردنیا با کیک فنجانی می چرخد فصل 4: پیشی نازی، بیا اینجا! فصل 5: میکا نگو، بلا بگو! فصل 6: طعم مور علاقه ی من فصل 7: خوب، بد، کیتی فصل 8: فکر کنم از میکا خوشم می اید فصل 9: لولا، نکند داریم اشتباه می کنیم فصل 10: خارج از فهرست فصل 11: بوی خوش موفقیت فصل 12: آدم عاقل با دیگران شریک می شود! فصل 13: کانولی محترم و بزرگوار!!! فصل 14: پیشی خوش شانس من

نویسنده: کایلا می ترجمه ی: الهام فیاض انتشارات: پرتقال

درباره کایلا می نویسنده کتاب کتاب کوکو، زندگی خوشمزه ی من (من کدومم)


نظرات کاربران درباره کتاب کوکو، زندگی خوشمزه ی من (من کدومم)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کوکو، زندگی خوشمزه ی من (من کدومم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل