کتاب استنلی دوباره صاف می شود
(ماجراهای استنلی 6)
- انتشارات : قدیانی
- مترجم : شیما فتاحی
محصولات مرتبط
معرفی کتاب استنلی دوباره صاف می شود نوشته جف براون
یک روز صبح که برادران " لمبچاپ "، " استنلی " و " آرتور " مشغول آماده شدن برای رفتن به مدرسه بودند، آرتور توپ تنیسی را به طرف استنلی پرتاب کرد و باعث شد تا او به قفسه ی کتاب ها برخورد کند. پس از این اتفاق ساده، آن ها متوجه شدند که استنلی دوباره صاف و مقوایی شده است. آرتور سعی کرد تا یک بار دیگر به کمک تلمبه و مانند دفعه قبل برادرش را باد کند تا به حالت اولش برگردد، اما این کار فایده ای نداشت و تنها باعث می شد استنلی درد شدیدی را احساس کند.
" دکتر دَن " معتقد است نقطه تعادل استخوانی در استنلی دچار مشکل شده است. استنلی از این که همیشه اتفاقات عجیب و غریب برایش پیش می آید ناراحت و نگران و از این وضعیت خسته و کلافه شده است، تا این که ساختمان قدیمی شهر که قرار بود تخریب شود، دچار ریزش می شود و یکی از همکلاسی های استنلی به نام " اِما " زیر آوار ساختمان گیر می کند.
آقای " جانسون " ، رئیس ایستگاه آتش نشانی شهر، از استنلی کمک می خواهد تا از شکاف بین آوار وارد ساختمان شود و اِما را پیدا کند ... این کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب بوده و تصاویر آن توسط اسکات نش به تصویر کشیده شده است.
برشی از متن کتاب استنلی دوباره صاف می شود نوشته جف براون
صبح و یک اتفاق غافل گیر کننده مادر داشت صبحانه را آماده می کرد. پدر هم پشت میز آشپزخانه نشسته بود و روزنامه می خواند. او گفت: «هریت، گوش کن، اینجا یک چیز عجیبی نوشته. در سوئد یک مرغ دوچرخه سواری می کند.» مادر که معلوم بود به حرف های پدر گوش نمی دهد، گفت: «من هم همینطور جرج!» پدر ادامه داد: «این کی را گوش کن. ساختمان معروف مرکر را خالی کرده اند. می خواهند تا هفته ی آینده آن را خراب کنند. فکرش را بکن! هشت طبقه!» مادر که بشقاب ها را روی میز می چید گفت: «حیف آن ساختمان! پسرها! صبحانه آماده است!» ناگهان مادر به عکس هایی که بالای ظرف شویی بود، نگاه کرد. در آن عکس ها؛ استنلی صاف شده که فقط یک سانتی متر ضخامت داشت به او لبخند می زد. شب قبلش تابلوی اعلانات بزرگ، از بالای دیوار اتاق خواب روی او افتاده و او را صاف کرده بود. بعد هم اتفاق های زیادی افتاد تا اینکه چند روز بعد، آرتور برادر کوچک تر استنلی، راه چاره را پیدا کرد و با تلمبه ی دوچرخه، استنلی را باد کردو او مثل اول صاف شد. در عکس بعدی دو برادر همراه شاهزاده هاراز ایستاده بودند. همان غول جوانی که آرزوهای آنها را برآورده می کرد و به طور اتفاقی از چراغ کهنه ای که استنلی آن را پیدا کرده بود، بیرون آمد. بعد عکسی از تمام خانواده، همراه سانتا کریسمس و دخترش، سارا بود. این عکس را در مسافرتی که در کریسمس به قطب شمال داشتند، گرفته بودند. و باز عکسی از همه ی خانواده در دفتر رئیس جمهور. همان وقتی که رئیس جمهور از خانواده ی لمبچاپ خواسته بود که به یک مأموریت سری به فضا بروند. در آخرین عکس هم آرتور کنار بادکنکی ایستاده بود. روی آن بادکنک، مادر عکسی از صورت استنلی کشیده بود. نخ بادکنک در واقع دست استنلی بود و به این وسیله آنها می توانستند بفهمند که استنلی کجاست. از وقتی که استنلی نامرئی شده بود او بادکنک را به دست می گرفت، تا بدانند که او کجاست. مادر دوباره صدا زد: «پسرها! صبحانه!» در اتاق پسرها، استنلی و آرتور لباس هایشان را پوشیده بودند . همان طور که استنلی داشت کیفش را آماده می کرد، آرتور با توپ تنیس به او زد و گفت: «بیا این را بگیر تا برویم.» اما استنلی می خواست کتابی را از کتابخانه بردارد. به قفسه کتاب ها نزدیک شد و همان موقع توپ به پشت او خورد. استنلی خواست توپ را بگیرد اما او تعادلش را از دست داد و شانه اش به گوشه ی قفسه خورد. استنلی گفت: «آخ» آرتور گفت: «ببخشید. خوب حالا بیا برویم. چقدر معطل می کنی؟ ...» آرتور به استنلی نگاه کرد و با تعجب گفت: «استنلی!!» ...
فهرست کتاب استنلی دوباره صاف می شود نوشته جف براون
- صبح و یک اتفاق غافل گیر کننده
- دکتر دَن
- استنلی قایق سواری می کند
- بازگشت به مدرسه
- چرا من
- اِما
- اِما، تو کجایی؟
- قهرمان
- شهرت
نویسنده: جف براون تصویرگر: اسکات نش ترجمه ی: شیما فتاحی انتشارات: قدیانی
مشخصات
- نویسنده جف براون
- مترجم شیما فتاحی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1393
- تعداد صفحه 77
- انتشارات قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب استنلی دوباره صاف می شود
دیدگاه کاربران