Name: دفتر تحقیق و پژوهش پیش دبستانی پویش
Brand: پویش
SKU: 35275
Price: 225000 IRR
Availability: InStock
Rating: 5 (1 reviews)

معرفی دفتر تحقیق و پژوهش پیش دبستانی پویش

دفتر تحقیق و پژوهش، برای کودکانی که در سن پیش از دبستان هستند با هدف تقویت مهارت تفکر و آموزش صحیح تحقیق کردن نگاشته شده است. در هر صفحه از این کتاب یک پژوهش پیرامون مباحث متفاوت آورده شده است.

والدین و مربیان گرامی می‌بایست ابتدا راهنمایی که در قسمت بالای صفحه آورده شده‌ است، به طور کامل مطالعه نمایند و پس از آن با شرح دقیق فعالیت مطرح شده از کودک بخواهند به فعالیت پژوهشی مورد نظر بپردازد.

برای مثال در تحقیق و پژوهش شماره‌ی 3، از کودک سوال می‌شود آیا غذای مردم در تمام کشورها مشابه هم هستند؟ در کشورهای مختلف مردم چگونه و با استفاده از چه واژه‌هایی به یکدیگر سلام می‌کنند؟

پس از پایان پرسش‌ها، از کودک خواسته ‌می‌شود؛ پیرامون آن‌ها تحقیق کند و نتایج بررسی‌هایش را در کلاس با دوستانش به اشتراک بگذارد. همچنین نوآموز می‌بایست عکس‌هایی را در ارتباط با زمینه‌ی پژوهش خود جمع آور و در قسمت پایینی صفحه‌ی مربوطه بچسباند.

بخشی از دفتر تحقیق و پژوهش پیش دبستانی پویش

هدف: آشنایی با مهارت مسئولیت پذیری 2

خرس هراسان از خانه ی درختی پایین آمد. همه ی بچه ها برادر خرس را صدا می کردند. روباه به خانه رفت و به مادرش اطلاع داد. مادر روباه به پدر و مادر خرس، بقیه ی بچه ها و پلیس جنگل خبر داد. مادر خرس با این که حالش خیلی بد بود، آمد. همه به دنبال برادر خرس می گشتند.

خرس گریه می کرد و می گفت: تقصیر من است. ملوسک می گفت: نه نقصیر من است؛ چون تو برادرت را به من سپرده بودی. بالاخره خار پشت به آنها گفت: تقصیر هر کسی که باشد در حال حاضر، مهم ترین چیز پیدا کردن برادر خرس است؛ چون ممکن است به دام حیوانات بدجنس جنگل بیفتد یا در جنگل اتفاق بدی برایش رخ دهد.

شب شد و برادر خرس هنوز پیدا نشده بود. پیدا کردن او در تاریکی، کار سختی بود؛ پس همه در خانه ی خرس جمع شدند تا تصمیم بگیرند که چگونه دنبال برادر خرس بگردند. خرس باورش نمی شد که برادرش گم شده باشد. خیلی ناراحت و نگران بود. اولین بار بود که این قدر می ترسید. ناگهان صدای در زدن آمد.

خرس سریع در را باز کرد. راکون پیر که دوست پدر خرس بود و در جنگل به تنهایی زندگی می کرد، همراه برادر خرس جلوی در ایستاده بود. خرس با شادی برادرش را بغل کرد. مادر به سمت آنها دوید. همه خیلی خوشحال شدند. راکون پیر گفت: وقتی در جنگل مشغول جمع کردن میوه های جنگلی بودم، صدای گریه ای شنیدم.

به طرف صدا رفتم. دیدم که یک مار بدجنس، بچه خرس را با خود می برد. سریع میوه هایی را که جمع کرده بودم، به سمت مار پرتاب کردم. مار ترسید و فرار کرد و من توانستم بچه خرس را از دستش نجات بدهم. همه از راکون پیر تشکر کردند. خرس هم تصمیم مهمی گرفت...

تصویر ماری را که خرس کوچولو گرفتار آن شده بود را نقاشی کن.

عزیزم، آیا می دانی که تصمیم خرس چه بود؟ تو اگر جای خرس بودی، چه تصمیمی می گرفتی؟

عزیزدلم، دور تصویر کسی که در مراقبت از برادر خرس کوتاهی کرده بود، خط بکش.

گل خندانم، آیا تا به حال مسئولیت مراقبت از کسی را به عهده گرفته ای؟ خاطره ای از آن را برای دوستانت تعریف کن.

عزیزم، آیا می دانی چه کسی مسئول مراقبت از بدن ملوسک است؟ بله، خودش. ملوسک با چه کارهایی می تواند از خودش مراقبت کند؟ آن کارها را با خط به ملوسک وصل کن...