درباره کتاب ماکاموشی 16 (معبد یاقوت آتش زا) از نشر هوپا
کتاب "معبد یاقوت آتش زا" جلد شانزدهم از "مجموعه کتاب های ماکاموشی" است که روایت هایی جذاب و پرماجرا را برای مخاطب کودک و نوجوان تشریح می کند.
پروفسور "الکتریک پنجه"، یکی از دوستان قدیمی جرونیمو استیلتن می باشد. او از دانشمندان معروف دنیای موش ها است؛ مردی مرموز که تمامی پیرموش ها، موش های جوان و حتی موشچه ها وی را می شناسند. در واقع، رابطه ی دوستانه ی جرونیمو و الکتریک پنجه نیز به یکی از ماجراجویی های موش قصه باز می گردد. این دانشمند بزرگ، در قاره ی امریکای جنوبی و حوالی رودخانه ی آمازون زندگی می کند؛ جایی که از قاره ی محل زندگی جرونیمو فاصله ی بسیاری دارد.
ماجرا از یک صبح دل انگیز آغاز میشود. جرونیمو مطابق روال همیشه، صبح زود از خواب برخاسته و با استفاده از مترو، به سوی محل کار خود می رود. وی پس از رسیدن به دفتر روزنامه، پاکتی زرد و اسرارآمیز را بر روی میز کارش مشاهده می کند؛ پاکت نامه ای که از جانب آقای الکتریک پنجه میباشد و خطاب به جرونیمو نوشته شده است. استیلتن از دیدن نام دوست قدیمی خود، بسیار شگفتزده میشود. در نتیجه، با هیجانی وصفناشدنی پاکت را گشوده و در کمال تعجب، با چهار بلیت هواپیمایی مواجه میگردد؛ بلیتهایی برای همان روز که همگی به مقصد باشگاه "موش بترکون" هستند و به نام جرونیمو، بنجامین، تهآ و تراپولا گرفته شدهاند. این باشگاه، در "کروکودیلیا" قرار دارد؛ منطقهای بکر و دیدنی که روی رودخانه آمازون و در برزیل واقع میباشد.
جرونیمو پس از اطمینان از تاریخ و محتوای بیلتها، با خواهر، برادرزاده و پسرعمویش تماس گرفته و موضوع سفر را با آنها در جریان میگذارد. موشهای قصه نیز به سرعت کارهای شخصی خود را انجام داده و در فرودگاه حاضر میشوند. در نتیجه هر چهارنفر، همراه با یکدیگر، به سوی قارهی امریکای جنوبی به راه میافتند. جرونیمو در تمام طول راه، به الکتریکپنجه و دلیل دعوتشان به آمازون میاندیشد. بالاخره، پس از گذشت چند ساعت و پشت سر گذاشتن مسافتی طولانی، همگی به باشگاه مورد نظر میرسند. اما به جای آقای الکتریکپنجه، رئیس باشگاه، "جقجقه بترکون" به استقبال آنها رفته و جرونیمو را با دردسرهای زیادی مواجه میسازد.
شخصیت اصلی قصه، "جرونیمو استیلتن" نام دارد. او موشی باهوش است که در جزیرهی "ماکاموشی" زندگی میکند. جرونیمو، به عنوان سردبیر، در دفتر یک روزنامه معروف فعالیت مینماید؛ روزنامهای پرفروش تحت عنوان "جریدهی جوندگان". "تهآ استیلتن"، "تراپولا استیلتن" و "جرونیمو استیلتن"، از دیگر شخصیتهای کتاب "ماکاموشی" هستند. تهآ، خواهر جرونیمو است که به عنوان خبرنگار ویژهی جریدهی جوندگان، با برادرش همکاری میکند. تراپولا، پسرعموی جرونیمو و صاحب یک فروشگاه لوازم دست دوم میباشد؛ او و جرونیمو اصلا رابطهی خوبی با یکدیگر ندارند. بنجامین نیز، برادرزادهی نه ساله و دوست داشتنی جرونیمو است که همیشه و همهجا همراه عمویش میباشد.
بخشی از کتاب ماکاموشی 16 (معبد یاقوت آتش زا)
بیایید بترکونیم!
بالاخره رسیدیم. یک موش دراز و لاغر بهمان خوشامد گفت، شلوارک قرمز پوشیده بود، موهای فرفریاش را دم اسبی بسته و تهش را هم رنگ بنفش زده بود.
جیر زد: «به باشگاه موش بترکون خوش آمدید! حاضرید بترکونیم؟ قراره بزنیم والیبال رو بترکونیم! شنای آبی؟ بیایید بترکونیم. هر چی خواستید بگید بترکونیم!»
مثل مربیهای ورزش هوازی بالا و پایین میپرید.
پشت چشم نازک کردم. وای خدایا! چقدر از باشگاههای تفریحی این جوری بدم میآید! من اصلا اهل ورزش و فعالیت نیستم. دلم میخواهد سرم به کار خودم باشد. دل توی دلم نبود که زودتر پروفسور را ببینم.
یک دفعه دیدم موش مو بنفش زل زده بهم. گفت: «باید یک تکونی به اون سروپوزهات بدی، استیلتن. بیا بترکون!»
تا به خودم بجنبم افتاده بود به جانم و کف و پنجههایم را قلقلک میداد. غلت زدم روی زمین و از خنده غش کردم. میدانید چرا؟ چون من خیلی قلقلکیام!
موش مو بنفش جیر کشید: «محشره! تازه دوزاریات افتاد، استیلتن!»
بعد دمش را تکان داد و جیر زد: «بیایید وسط صفا کنیم!»
پنج تا موش گوگولی یکدفعه از غیب ظاهر شدند و شروع کردند به ورجه و وورجه و آواز خواندن.
«بیایید بیایید دست بزنیم، پا بکوبیم، بترکونیم
بیایید با هم شنا کنیم؛ بادکنکی هوا کنیم،
دوستهامون رو صدا کنیم!
ما عاشق کف زدنیم، همیشه شاد و روشنیم!
بیا تو جمع، نترس نرو! آواز بخوان بپر جلو!
ترش نکن! ادا نیا! غصهای نیست تو جمع ما!
زندگی کن همین الان، دیروز و فرداها کجان؟
اخمو نباش وگرنه ما، میآییم پیات ته دنیا.»
وقتی آواز تمام شد، موش مو بنفش پنجههایش را به هم کوبید و جیر کشید: «سلام و صد سلام خانم موشها و آقاموشهای عزیز! من رئیس این باشگاهم! اسمم جقجقه بترکونه! یادتون نره کلاس هیهیهاهامون سر ساعت شش شروع میشه!»
کلاسهای هیهیهاها دیگه چه گند پنیری بود؟ لابد جزء آداب و رسوم مسخرهی باشگاه موش بترکون بود. سرم را با تاسف تکان دادم. بهتان گفته بودم من از فعالیتهای کلاسی متنفرم؟ به ساعتم نگاه کردم. دقیقا شش بود.
همان لحظه، جقجقه دمم را گرفت و کشید دنبال خودش!
یا خداوندگار پنیرها! داشت من را میکشید روی یک صحنهی بزرگ. رنگم پرید. من از ورجه و ورجه متنفرم...
کتاب ماکاموشی 16 (معبد یاقوت آتش زا) اثر جرونیمو استیلن و ترجمهی فریبا چاووشی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- جزیره جوندگان جسور
- نویسنده: جرونیمو استیلتن
- مترجم: فریبا چاوشی
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب ماکاموشی 16 (معبد یاقوت آتش زا)
دیدگاه کاربران