دربارهی کتاب اعترافات در ساعت 7:45 لیزا آنگر
کتاب "اعترافات در ساعت 7:45"، یکی ار مهیجترین و خواندنیترین کتاب های رمان لیزا آنگر را روایت میکند که داستانی پر از رمز و راز را در اختیار مخاطب قرار میدهد. شخصیت اصلی قصه، "سلنا مورفی" نام دارد. او ده سال پیش با همسرش، "گراهام" پیمان زناشویی بسته؛ پیمانی که در نتیجهی عشقی دو طرفه صورت پذیرفته است. حاصل این ازدواج، دو فرزند پسر با نامهای "استفان" و "اولیور" میباشد؛ کودکانی پر شور و نشاط که همیشه انگیزهی زندگی را در وجود مادرشان روشن نگاه میدارند.
سلنا به شغل خود علاقهمند است و تمام تلاش خود را صرف میکند تا آن را حفظ نماید؛ به طوری که پس از به دنیا آمدن فرزندانش نیز، با وجود تمامی مشکلات، همچنان از آن دست نمیکشد.
"ژنوا"، پرستار استفان و اولیور میباشد؛ در واقع، سلنا و این زن، برای اولین یکدیگر را در محل بازی کودکان ملاقات میکنند. سپس سلنا از او میخواهد که به صورت پاره وقت به نگهداری از بچهها و انجام برخی امور منزل بپردازد. ژنوا نیز درخواست او را پذیرفته وارد منزلش میشود. پس از مدتی، گراهام به دلیل برخوداری از شغل مناسب و درآمد بالا، به همسرش پیشنهاد میدهد که ژنوا به صورت تماموقت از استفان و اولیور مراقبت نماید. با این کار، هر دو میتوانند بدون هیچ دغدغهای به شغل و وظایف کاری خود بپردازند؛ چیزی که سلنا به عنوان یک مادر و زنی اجتماعی، سخت به آن نیز دارد.
در نتیجه، با موافق سلنا، ژنوا به خانهی این زوج نقل مکان میکند. اما بعد از گذشت چندین ماه، گراهام، به طور ناگهانی، شغلش را از دست میدهد. وی علیرغم ادعاهای دروغین خود، هیچ تلاشی در راستای بدست آوردن شغلی جدید نمیکند و به طور کامل، خانهنشین میشود. حضور همیشگی گراهام در منزل، به مرور زمان موجب نزدیک شدن او به ژنوا و ایجاد رابطهای پنهانی میان آنها میگردد.
تحت چنین شرایطی، سلنا، به تامین هزینههای زندگی مشترکش میپردازد و عاشقانه به فرزندانش عشق میورزد. او خیلی زود متوجه خیانت ژنوا و گراهام میشود. اما به جای بروز واکنش تند و انتقامجویانه، صبورانه به روند عادی زندگی خود ادامه میدهد. تا اینکه، یک روز، به طور ناخواسته، با زنی غریبه در قطار به افشای خیانت شوهرش پرداخته و با ماجراهایی خواندنی مواجه میگردد.
بخشی از کتاب اعترافات در ساعت 7:45
فصل بیست و پنجم
سلنا
آن روز عصر، تمام مدت حال سلنا بد بود. یاد دوران کودکیاش افتاد. زمانی که از مدرسه فراری بود و روی تختش دراز میکشید و نور خورشید از لابهلای پردهها به داخل اتاق میتابید. خانه ساکت بود و صدای مادرش را از آشپزخانه میشنید. پدرش سر کار و خواهرش به مدرسه رفته بود. در آن سن و سال انگار زمان متوقف شده بود.
ولی امروز، نور سفید خورشید چه ظالمانه به اتاق نشیمن خانهی خودش میتابید. احساس کسالت میکرد. بیرون از آنجا همه انتظار میکشیدند تا همچون گرگی به آنها حمله کنند.
ژنوا به طور رسمی گم شده بود. همسرش گراهام و اریک تاکر، کارفرمای سابق ژنوا را برای بازجویی برده بودند. کارآگاه کرو با موهایی ژولیده و پیراهنی چروک کنار سلنا روی مبل نشسته بود و هالهای که حاصل خستگی بود دور چشمانش نشسته بود. سلنا بی حال بود و سرش درد میکرد. کیسهی یخی روی برآمدگی پشت سرش گذاشته بود. داشت پس میافتاد. یعنی کار چه کسی میتواند باشد؟ نکند پای او را هم به میان بکشند؟
همسرش داشت راهی زندان میشد.
بچههایش آواره شده بودند.
به خودش گفت، باید قوی باشی، خودت رو نباز.
هیچکس را جز مادرش نداشت تا بچهها را از مدرسه بیاورد. به اولیور قول داده بود موقع برگشتن از مدرسه پیش او باشد. ولی حالا اینجا نشسته بود و باید به سوالات کارآگاه جواب میداد.
ژنوا کجاست؟
گراهام چه کرده بود؟
چطور میتوانست زندگی خود و بچههایش را نجات دهد؟
بند دلش میلرزید. دستش را زیرش گذاشت تا کارآگاه متوجه لرزیدن آن نشود.
کارآگاه کرو یک عالمه سوال داشت که سلنا جواب هیچ کدام از آنها را نمیدانست. ولی او هم باید به وظیفهاش عمل میکرد. حضورش به سلنا آرامش میداد. طوری که او به طرف سلنا خم شده و مستقیم به چشمانش نگاه میکرد، به او امنیت میبخشید.
به آرامی پرسید: «از کی متوجه شدی که ژنوا مارکسون با همسرت رابطه داره؟»
این طور که معلوم بود پلیس از همه چیز خبر داشت و دیگر جایی برای دروغ گفتن باقی نمانده بود. روی میزی که جلویش بود، چتهای تایپ شدهی ژنوا و گراهام قرار داشت که به رسانهها هم درز کرده بود. یعنی چه کسی این کار را کرده بود؟...
کتاب اعترافات در ساعت 7:45 اثر لیزا آنگر با ترجمهی مهناز مهری توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب اعترافات در ساعت 7:45
بخش اول: تمامی اسرار بیاهمیت ما
مقدمه
سلنا
آنی
سلنا
ژنوا
پیرل
سلنا
آنی
ژنوا
پیرل
سلنا
سلنا
اولیور
سلنا
آنی
پیرل
سلنا
سلنا
پیرل
آنی
سلنا
آنی
پیرل
هانتر
سلنا
بخش دوم: دروغهای کوچک
سلنا
پیرل
هانتر
سلنا
پیرل
آنی
اولیور
پیرل
کورا
پیرل
کورا
سلنا
پیرل
سلنا
سلنا
سلنا
سلنا
سلنا
سلنا
ژنوا
پیرل
سلنا
- نویسنده: لیزا آنگر
- مترجم: مهناز مهری
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
نظرات کاربران درباره کتاب اعترافات در ساعت 7:45 | لیزا آنگر
دیدگاه کاربران