بخشی از کتاب خودشیفته ای که می شناسی
خودشیفتهی اغواگر برای به دست آوردن چیزی که از ما میخواهد به خودشیفتگی خودمان متوسل میشود. این معاملهای تلویحی است که علنا بر زبان آورده نمیشود: کاری میکنم حس کنی آدمی با جذابیت استثنایی و به شدت خواستنی هستی، به شرط آنکه بپذیری همین احساس را درباره من داشته باشی.
برخلاف خودشیفته قلدرمآب که احساس شرمش را تخلیه میکند و بعد میکوشد کاری کند که احساس بدی دربارهی خود داشته باشید، خودشیفته اغواگر میخواهد عزت نفس شما را بالا ببرد. میخواهد احساس برنده یودن بکنید تا او را نیز برنده ببینید. علاقه و تحسین او ساختگی است و مال شما اصیل و بی غل و غش، اما شما غالبا متوجه این موضوع نمیشوید تا اینکه دیگر خیلی دیر است.
خودشیفته قلدرمآب احساس شرمش را تخلیه و قربانیاش را وادار میکند که به جای او آن احساس را به دوش بکشد، او برنده بودنش را با چیره شدن بر بازنده ثابت میکند. خودشیفته اغواگر احساس نیاز و میل و علاقه را به سوی آدمهایدیگر فرا میافکند، و حین این کار احساس قدرتمندی و تقریبا شکستناپذیری به او دست میدهد.
بسیاری از خودشیفتههای اغواگر، چنان سپر دفاعی محکمی در برابر شرم دارند که بیاندازه متین و با اعتماد به نفس به نظر میرسند، چنان که در روابطشان دست بالا را حفظ میکنند و هرگز از لحاظ احساسی خود را حقیقتا به خطر نمیاندازند. اما بعضی از آنان همیشه در معرض این خطر هستند که شرم سپر دفاعیشان را بشکند و آن را آگاهانه حس کنند.
خودشیفتههای اغواگر در برابر آدمهایی که برای آن آدمها ارزش روانی چندانی قائل نیستند، شاید با اعتماد به نفس و حتی متکبر و مغرور جلوه کنند. اما در برابر آدمهایی که برای حفظ احساسشان درباره خود به شدت به آن آدمها متکیاند، ممکن است به طرزی شگفتآور متزلزل به نظر برسند. چه بسا با تردیدهایی بیوقفه نسبت به ارزش خودشان دست به گریبان باشند و مدام بخواهند بشنوند که آن آدمها دوستشان دارند.
کتاب خودشیفتهای که میشناسی اثر جوزف بارگو با ترجمهی کوروش کامیاب در نشر کرگدن به چاپ رسیده است.
فهرست
" من چهرههایی بسیار گوناگون دارم": پیوستار خودشیفتگی
" من آسان جراحت برمیدارم": عزتنفس و داغ خودشیفتهسوز
" من برندهام و تو بازنده": خودشیفته قلدرمآب
" تو همه آن چیزهایی هستی که همیشه میخواستهام/ هرگز نمیخواستهام باشم": والد خودشیفته
" میخواهم مرا بخواهی": خودشیفته اغواگر
" من پادشاه جهانام": خودشیفته خودبزرگبین
" کلی حرف برایت دارم": خودشیفته همهچیزدان
" من بر حقام و تو بر خطا": خودشیفته خودبر حقبین
" با من دربیفتی، بد میبینی": خودشیفته انتقامجو
" مواد برایم از تو مهمتر است": خودشیفته دچار اعتیاد
" مهار کردن من سخت است، ولی ناممکن نیست": طرف شدن با خودشیفتهای که میشناسید
- دفاع از خود در برابر خودشیفتههای حاد
- نویسنده: جوزف بارگو
- مترجم: کوروش کامیاب
- انتشارات: کرگدن
نظرات کاربران درباره کتاب خودشیفته ای که می شناسی | جوزف بارگو
دیدگاه کاربران