محصولات مرتبط
دربارهی کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید
کتاب "ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید" رمانی طنز است که سرنوشت خیالی و پرفرازونشیب مردی جوان را برای مخاطب تشریح میکند.
شخصیت اصلی قصه "ماشاءاللهخان" نام دارد. او جوانی سی ساله و مجرد است که به عنوان نگهبان، در یکی از بانکهای شهر فعالیت میکند. آقای "ارفاق"، رئیس ماشاءاللهخان میباشد؛ مردی بسیار جدی و خشک که به گونهای بیادبانه با زیردستان خود رفتار مینماید. این موضوع، همواره موجب رنجش ماشااللهخان و ناامیدی او از روند زندگی کنونیاش میشود. "محمودآقا" نیز، همکار و دوست ماشاءاللهخان است. این دو مرد، مسئولیت مراقبت از بانک و نظارت بر رفتوآمدهای مشکوک به آن را برعهده دارند؛ مسئولیتی دشوار و خطرناک که مستلزم تمرکز و دقت بالایی میباشد. ویژگیای که در ماشاءاللهخان به چشم نمیخورد. زیرا او همواره در حال مطالعهی کتابهای تاریخی است؛ کتابهایی که به تشریح چگونگی خلافت "هارونالرشید" میپردازد.
در واقع، ماشاءاللهخان به وقایع تاریخی قرن دوم هجری، هارونالرشید و شخصیت "جعفر برمکی" علاقهی فراوانی دارد؛ از سویی دیگر نیز، همیشه از "مسرور"، میرغضب هارونالرشید، اعلام انزجار مینماید؛ فردی ظالم که در دورهی حیات خویش، با بی رحمی تمام، سر جعفر برمکی را از تنش جدا کرده است. به بیانی سادهتر، مرد قصه، همواره غرق در رویاهای عجیبی میباشد؛ رویاهایی مبنی بر زندگی و حیاتش، در دوران حکومت هارونالرشید. به طوری که در اغلب مواقع، نمیتواند مرز میان واقعیت و تخیلات را از یکدیگر جدا ساخته و موجب تعجب و ترس اطرافیانش میشود. ماشاءالله خان معتقد است که اگر به جای زاده شدن در زمان حاضر، در قرن دوم متولد میگردید، حتما از زندگی بهتری بهرهمند میشد.
داستان از جایی آغاز میگردد که ماشاءاللهخان به طور اتفاقی با مرتاضی هندی به نام "احمد سورخان" ملاقات میکند؛ این مرتاض مدعی است که میتواند آینده و گذشته را پیش بینی کرده و ارواح مردگان را احضار نماید. بنابراین مرد قصه نیز، با هدف دیدار با هارونالرشید، از احمد سورخان درخواست میکند که روح خودش را نزد آنها ببرد. با پذیرش این تقاضا از جانب مرتاض هندی، ماشاءاللهخان با ماجراهایی پرکشش مواجه میشود.
برشی از کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید
19
وقتی مسرور صاحب عذاب ماشاءاللهخان را از سالن بزرگ بیرون برد، خلیفه نقشهی پیشنهادی مسرور را برای بزرگان قوم شرح داده. مسرور خبیث پیشنهاد کرده بود که ماشاءاللهخان را ده روز با خواهر او سامیه در اتاق مجاور قفس شیر مخصوص خلیفه زندانی کند و بین اتاق شیر در ارتفاع دو ذرعی پنجرهای بگذارند به طوری که ماشاءالله خان ناچار باشد یا در اتاق سامیه زندگی کند یا از این پنجره خود را در قفس شیر بیندازد.
مسرور معتقد بود که این بزرگترین و مخوفترین مجازاتی است که میتوان برای متهم خائن تصور کرد. خلیفه عقیدهی او را پسندیده بود و وقتی این نقشه را با بزرگان قوم در میان گذاشت و همه حتی دشمنان مسرور بر رای او آفرین گفتند.
چند دقیقه بعد به دستور خلیفه، مسرور میرغضب دوباره ماشاءاللهخان را وارد سالن کرد. سامیه هم به دنبال آنها وارد شد. دهان بندانداز مخصوص حرمسرا تا بناگوش باز بود. چشمهایش به طرز عجیبی برق میزد. ماشاءاللهخان از ترس سامیه خود را پشت مسرور پنهان کرده بود. سامیه با صدای آهسته زیر لب تکرار میکرد:
- یا عزیزی... انا حبک .. تعال فی آغوش سامیه.
خلیفه ابتدا رو به سامیه کرد:
- یا سامیه انت فی جریان الامر؟
- نعم یا سیدی.
- انت قبول؟
- نعم یا سیدی... مع الشوق و الشتیاق.
خلیفه سری به علامت رضایت تکان داد بعد رو به ماشاللهخان کرد:
- یا خائن العجمی! انت محکوم به اکثریت آراء علی حبس به مدت عشرین روز فی واحد اتاق مع سیدتی سامیه قاتل الفیل... انت مخیر به فرار و لکن فقد واحد طریق الفرار الی قفس شیرالوحشی...
ماشاءاللهخان که درست موضوع را نفهمیده بود پرسید:
- ماذا انت قال یا سیدی؟
خلیفه توضیح داد که باید ده روز در یک اتاق با سامیه زندگی کند و فقط یک راه فرار دارد و آن به قفس مجاور که شیر درندهی خلیفه در آن محبوس است منتهی میشود. زبان ماشاءاللهخان از ترس بند آمده بود با لکنت پرسید:
- ا... ا... ا... انا محبوس مع سا... سا... سامیه؟
- نعم.
رنگ صورتش طوری پریده بود که باعث نگرانی حاضرین شد. به دستور خلیفه کمی آب سرد به صورت او زدند. ماشاءاللهخان ناگهان حواس خود را بازیافت و فریاد زد:...
کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید اثر ایرج پزشکزاد در انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسیده است.
- طنز معاصر 2
- نویسنده: ایرج پزشک زاد
- انتشارات: فرهنگ معاصر
مشخصات
- نویسنده ایرج پزشکزاد
- نوع جلد سخت
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 303
- انتشارات فرهنگ معاصر
نظرات کاربران درباره کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید | پزشک زاد
دیدگاه کاربران