کتاب سال تفکر جادویی | جوآن دیدیون

درباره‌ی کتاب سال تفکر جادویی جوآن دیدیون

کتاب "سال تفکر جادویی" روایتگر بخشی از زندگی واقعی و شخصی نویسنده می‌باشد که شرح حوادثی تاثیرگذار و نفس‌گیر را به مخاطب ارائه می‌دهد.

شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "جوآن" نام دارد. وی زنی قدرتمند و باهوش می‌باشد که دوران کودکی و جوانی خود را در "کالیفرنیا" سپری کرده است. "جیم"، تنها برادر جوآن است که در پاریس زندگی می‌کند. این خواهر و برادر، مدت‌ها پیش پدر و مادر خود را از دست داده‌اند. اما هم‌چنان از غم سوگ والدین خود، رنج می‌کشند.

"جان گرگوری دان"، همسر جوآن است. آن‌ها، هر دو نویسندگانی بزرگ هستند که همواره درون منزل خود، به حرفه‌ی تخصصی و مورد علاقه‌ی خویش می‌پردازند. خانه‌ی مشترک جوآن و جان در "نیویورک" قرار دارد. "کوئینتانا"، تنها فرزند آن‌ها و حاصل عشق پایدار و فناناپذیرشان می‌باشد؛ عاملی که خوشبختی و سعادت این زوج را کامل کرده است. سعادتی که در آینده با بحران‌هایی غیرقابل پیش‌بینی و دردناک مواجه خواهد گشت.

اصل ماجرا از روز سه‌شنبه، سی‌ام دسامبر سال 2003 آغاز می‌گردد؛ کوئینتانای جوان به ذات‌الریه مبتلا گشته و در اثر شک ناشی از عفونت بیهوش می‌شود. در نتیجه، جوآن و جان، سراسیمه و نگران، جهت درمان و معالجه، او را به بیمارستان می‌برند. آن‌ها، پس از انجام کارهای اداری و بستری شدن دخترشان، شب‌هنگام، بدون کوئینتانا به خانه بازمی‌گردند. بنابراین جوآن وارد آشپزخانه شده و به تهیه‌ی شام می‌پردازد.

تحت چنین شرایطی، جان نیز مطابق عادت همیشگی خویش، بر روی صندلی کنار شومینه نشسته و کتابی را در دست می‌گیرد. اما دقایقی بعد، دچار حمله‌ی قلب گشته و بیهوش می‌شود. جوآن با دیدن این صحنه، به شدت مضطرب شده و با اورژانس تماس می‌گیرد. پس از حضور پرستاران و انجام اقدامات اولیه، جان به نزدیک‌ترین بیمارستان موجود، منتقل می‌گردد. اما در همان لحظات اولیه، از دنیا می‌رود.

جوآن، با شنیدن چنین خبری، به شدت متاثر می‌شود. مرگ همسر از یک سو و بیماری دخترش از سویی دیگر، شوک بزرگی بر روح و قلب او وارد می‌سازد. شوکی که ماه‌ها به طول می‌انجامد و او را با ابعادی تازه و متفاوت از زندگی روبه‌رو می‌سازد؛ موضوعی که پیش از این به آن توجهی نکرده است. وی پس از کنترل روحیه‌ی خویش و دستیابی به آرامشی نسبی، تصمیم می‌گیرد که به شرح وقایع زندگی خود پرداخته و با در اختیار گذاشتن جزئیات زندگی خصوصی خود به خواننده، او را نیز در تجربیات خویش شریک سازد.

 

برشی از متن کتاب سال تفکر جادویی

یادم می‌آید اولین باری که کوئینتانا را در بخش مراقبت‌های ویژه‌ی بیمارستان یوسی‌ا‌ِی‌اِل دیدم در گوشش آرام گفتم: «تو در امانی. من اینجا هستم. حالت خوب می‌شود.» موهای نصف سرش را برای انجام عمل جراحی تراشیده بودند. جای بریدگی بزرگی را دیدم و چیزی شبیه منگنه‌هایی فلزی دو طرف بریدگی را به هم وصل می‌کرد. او دوباره به وسیله‌ی لوله‌هایی که داخل نای‌اش قرار داده بودند نفس می‌کشید. گفتم: «من اینجا هستم. همه چیز خوب است.»

وقتی که بالاخره توانست حرف بزند به سختی و با صورت درهم و نگران پرسید: «کی باید از اینجا بروی؟»

گفتم تا زمانی که بتوانیم با هم برویم اینجا هستم.

صورتش آرام شد. خوابش برد. در این چند هفته که این اتفاق افتاده است، متوجه شدم از زمانی که از بیمارستان سنت جان در سانتا مونیکا (جایی که متولد شد) او را به خانه آوردیم این اساسی‌ترین قولی بود که به او دادم. من ترکش نمی‌کنم. من از او مراقبت می‌کنم. او حالش خوب می‌شود.

همچنین متوجه شدم که نمی‌توانم سر این قول بمانم. من نمی‌توانستم همیشه از او مراقبت کنم. نمی‌توانستم هیچ وقت ترکش کنم. او دیگر بچه نبود. او بزرگ شده بود. اتفاقاتی در زندگی پیش می‌آید که مادرها نمی‌توانند از آن جلوگیری یا درستش کنند. من قبل از او می‌مردم مگر اینکه چیزی موجب مرگ نابه‌هنگام او شود، که تقریبا در بیمارستان بت اسرائیل و هنوز هم در یوسی‌ال‌اِی می‌توانست رخ دهد. به یاد بحثی در دفتر وکلا افتادم که با شنیدن جمله‌ی «مرگ فرزند پیش از مرگ والدین» آشفته شدم. جمله‌ای که نمی‌توانم هضمش کنم. بعد از هر بار بحث کردن کلمه‌ی «مصیبت مشترک» را در جایی جدید و در وضعیت مساعدتری می‌دیدم. با این حال یک بار که پرواز سختی از هونولولو به لس‌آنجلس داشتیم این مصیبت مشترک را تصور کردم و بعد آن را پس زدم. هواپیما سقوط می‌کند. به طرز معجزه‌آسایی من و کوئینتانا نجات پیدا می‌کنیم، شناور در اقیانوس و به خرده‌های به جا مانده از هواپیما چسبیده‌ایم. سختی داستان این است: من عادت ماهانه هستم و چون بوی خون کوسه‌ها را به سمت‌مان می‌کشاند باید کوئینتانا را تنها بگذارم و از او دور شوم...

کتاب سال تفکر جادویی اثر جوآن دیدیون با ترجمه‌ی نیوشا افخمی توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.

• نویسنده: جوآن دیدیون
• مترجم: نیوشا افخمی
• انتشارات: کتاب کوله پشتی