دربارهی کتاب خانه درختی 39 طبقه
خانه ی درختی 39 طبقه، سومین جلد از مجموعه ی خانه ی درختی است و داستان دو دوست را بیان می کند که باهم کتاب می نویسند. تری و اندی با هم در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها 13 طبقه داشت ولی بعد از مدتی 13 طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک حوضچه پر از کوسه ها ی آدمخوار، یک مسیر بزرگ بولینگ، شاخه های انگوری که می شود با آن تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشند، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و یک اتاق تغییر قیافه که لباس های مبدل زیادی برای تبدیل به هر شخصیتی که دلشان بخواهد دارد.
اندی کتاب می نویسد و تری آن را تصویرگری می کند. آن ها همیشه برای تحویل کتاب شان به ناشر با کمبود وقت مواجه هستند. زیرا تری علاوه بر این که کتاب های اندی را تصویرگری می کند، دانشمند هم هست و با دستکاری بعضی چیزها وسایل جدیدی خلق می کند که اندی، جیل (دوست شان) و خودش را به دردسر می اندازد، و در نهایت همه ی این دردسرها و راه حل هایشان متن و تصویر کتاب آن ها را می سازد.
بخشی از متن کتاب خانه درختی 39 طبقه
پروفسور احمقو، مشهورترین ضد مخترع جهان، زمتنی متوجه قدرتش شد که پسر بجه ای کوچک بود و یک روز روبات اسباب بازی اش حاضر نشد با او بازی کند.
او هم که خیلی عصبانی شده بود، فورا یک چکش برداشت و در یک چشم به هم زدن روباتش را صد اختراع کرد، یعنی برای همیشه نابودش کرد!
_تو یه اسباب بازی زنگ زده ی داعونی!عژغژ می کنی و صدا می دی و می افتی! حالا من هم با چکش بابام ضد اختراعت می کنم!
کمی بعد از ضد اختراع روبات اسباب بازی، پروفسور احمقو متوجه شد که می تواند حتی کتاب های کسالت بار را هم ضد اختراع کند.
_طرح داستانت حوصله ی آدم رو سر می بره شخصیت هات هم اعصاب ادم رو خرد می کنن! حالا من هم با آتیش شومینه ضد اختراعت می کنم!
پروفسور احمقو که بزرگتر می شد، ضد اختراع هایش هم قابل توجه تر و درخشان تر می شدند.
یک روز که در پارک قدم می زد، یک فروشنده ی بستنی داغ را دید و با خودش فکر کرد که بدش نمی آید بستنی داغ بخورد.
_بستنی داغ دارم! بدو بیا بستنی داغ! داغ ترین بستنی شهر رو ببر!
-همونی که دلم می خواست!
اما متاسفانه بستنی چنان داغ بود که زبان پروفسور را سوزاند و او هم در یک چشم به هم زدن آن را ضد اختراع کرد.
_زبونم رو سوزوندی دادم رو در اوردی! ای بستنی داغ! حالا من هم ضد اختراعت می کنم!
اما همان وقتی که پروفسور احمقو از اخرین ضد اختراع خودش راضی به نظر می رسید، خب،خیلی از طرفدارهای بستنی داغ با او موافق نبودند.
_بستنی ام یخ شده! ازت متنفرم پروفسور احمقو!
مدت زیادی از ضد اختراع بستنی داغ نگذشته بود که پروفسور احمقو با گروهی از چغندر پرنده سواران تصادف کرد و ناچار شد دوباره از قدرت ضد اختراعی خودش استفاده کند...
کتاب خانه درختی 39 طبقه (هوپا)، جلد سوم از کتاب های خانه درختی به قلم اندی گریفیتس و تصویرگری تری دنتون با ترجمهی آنیتا یارمحمدی توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.
فهرست
خانه درختی 39 طبقه
طبقه ی سی و نهم
داستانِ بیلِ پستچی
ماشینِ روزی بود، روزگاری بود
وقت تفریح
قفلِ در
خانه ی جیل
داستان پروفسور احمقو
نیمه ی تاریک ماه
دارامب! دورومب! گرومب
گرمب! گرومب! گریمب!
مداد_قاشقیِ شگفت انگیز!
فصل آخر
- داستان های خانه درختی 3
- نویسنده: اندی گریفیتس
- تصویرگر: تری دنتون
- ترجمه ی: آنیتا یارمحمدی
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب خانه درختی 39 طبقه | نشر هوپا
دیدگاه کاربران