loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب زنگوله تبتی | والریو دی پیرامو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب زنگوله تبتی اثر والریو دی پیرامو

کتاب "زنگوله‌ی تبتی" یک نمایشنامه است که داستانی جذاب، پرماجرا و خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

"وینچنتزو مارتینی" و "آدریانا"، زوجی میانسال هستند که در کنار دو دختر خود، "لائورا" و "اریکا" زندگی می‌کنند. لائورا، فرزند بزرگ خانواده می‌باشد. وی به مدت سه سال، با پسری به نام "اسکار" نامزد بوده است؛ نامزدی‌ای که سرانجام با شکست مواجه می‌گردد. در نتیجه، لائورا هم‌چنان مجرد می‌باشد و در کنار والدینش روزگار می‌گذراند. اما اریکا، قصد دارد که به زودی، با "پائولو"، مردی جوان و برازنده، پیمان زناشویی بندد. وینچتزو و آدریانا از این موضوع بسیار خوشحال هستند. ولی لائورا به شدت عصبانی و ناراحت است.

نمایش از صبح روز شنبه شروع می‌شود؛ روزی که قرار است مراسم ازدواج اریکا و پائولو برگزار گردد. "ریتا" و "ایلاریا"، دوستان صمیمی عروس، در منزل آقای مارتینی حضور دارند. آن‌ها در حال آماده‌ ساختن اریکا برای شرکت در جشن هستند. تحت چنین شرایطی، آدریانا همچون همیشه، مضطرب و نگران چگونگی برگزاری مهمانی است و با هیجانی وصف‌ناشدنی خود را برای مراسم محیا می‌سازد. وی مدام با لائورایِ عصبی و همسر بی‌خیالش به مشاجره می‌پردازد.

اصل ماجرا از جایی آغاز می‌گردد که "پیلاخ"، برادرزاده وینچتزو، وارد منزل مارتینی‌ها می‌شود. او فرزند عمو "لوئیجی" است که در تبت زندگی می‌کند. پیلاخ، از راهبان بودایی شناخته شده‌ی منطقه‌ی زندگی خود می‌باشد که به اجرای آیین بودایی در جشن‌های ازدواج می‌پردازد. پائولو، دو روز پیش، بر حسب اتفاق، و بدون این‌که نسبت خویشاوندی پیلاخ را با خانواده‌ی همسرش بداند، از این راهب تقاضا نموده که مسئولیت انجام آیین بودایی در مراسم ازدواجش را برعهده بگیرد؛ موضوعی که موجب شگفتی و تعجب مارتینی‌ها می‌شود.

در میانه‌های جشن، پیلاخ، زنگوله‌ای تبتی را به عروس و داماد می‌دهد؛ این زنگوله شیئی جادویی و منحصربه‌فرد می‌باشد که از اسراری مهم پرده برمی‌دارد. بدین گونه که هر شخصی که آن را به صدا درآورد، رازهایش برملا می‌شود. همین موضوع، اتفاقاتی پرکشش و جذاب را پدیدار می‌سازد؛ وقایعی که مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌کند.

 

برشی از متن کتاب زنگوله تبتی اثر والریو دی پیرامو

صحنه‌ی 3

آدریانا، وینچنتزو، اسکار، لائورا، پیلاخ

اسکار: لعنتی! انگار مساله جدیه‌ها.

آدریانا: کجاش جدیه؟

وینچنتزو: الان فقط یه مراسم بودایی کم داشتیم... باید بفهمی که این خیلی خوب نیست آدریانا... این آیین بودا اصلن چه شکلی‌یه؟

آدریانا: خب، پسر برادر تو داریم تو خونه، که یه راهب‌م هست... ازش می‌پرسیم.

وینچنتزو: آره ازش می‌پرسیم... باید یه پنج یورویی جور کنیم... (توی جیب‌اش را می‌گردد.) ایناهاش... یه اسکناس خوشگل نو.

اسکار: آخرش من نفهمیدم قضیه‌ی این پنج یورویی چیه؟

لائورا: از سمت چپ وارد می‌شود. پیلاخ پشت سرش با یک کاسه پر از سوپ وارد می‌شود. یک تکه نان هم در دست دارد که آن را ته کاسه می‌کشد.

وینچنتزو: این چقدر می‌خوره؟!

آدریانا: آه... اینجاس... گوش کن آقای پیلاخ... باید ازت یه چیزی بخوام...

پیلاخ: هر کاری که پیلاخ تونست انجام داد، انجام داد. هر کاری که پیلاخ نتونست انجام داد، انجام نداد. اگه پیلاخ جواب مادر سالخورده رو دونست، جواب داد.

آدریانا: سالخورده باباته!

پیلاخ: تو سوال کرد. من زود جواب داد.

وینچنتزو: مجانی؟

پیلاخ: بله، زمان پول گرفتن تمام است. حالا زمان سیروسلوک عرفانی شد و کاوش هر کدوم از ما شروع است.

وینچنتزو: و البته لیسیدن ته کاسه...

آدریانا: خب... می‌خوام بدونم مراسم ازدواج طبق آیین بودا چطور برگزار می‌شه... تو می‌تونی اینو به‌مون بگی؟

پیلاخ: بله که من تونست... (بشقاب را روی میز می‌گذارد و چهار زانو با بازوهای باز و خندان روی زمین می‌نشیند. بعد دست‌اش را به حالت درخواست پول می‌گیرد و به وینچنتزو نگاه می‌کند.)

وینچنتزو: یعنی چی؟ ... مگه نگفتی زمان سلوک عرفانی شروع شده؟

پیلاخ: البته. این تونست درست باشد. اما این هم تونست درست باشد که ناقوس گیوتزون باید عوض شد!

لائورا: گیوتزون؟

پیلاخ: بله، صومعه‌ای که من و پدر و هفت تا بز ماده اونجا زندگی کرد. ناقوس‌های چرخنده که با وفا به صدا دراومد، ترک برداشت.

وینچنتزو: فهمیدم، فهمیدم. (پنج یورو در دست پیلاخ می‌گذارد و او هم به سرعت پول را در کیف‌اش می‌گذارد.) پس به نظر تو...

پیلاخ: آهیمه...

وینچنتزو: لعنتی! تا پولو گرفت... دقیقن عین جعبه موزیک پولیه!

اسکار: چی کار می‌کنه؟ موتورشو روشن می‌کنه؟

لائورا: هیس، داره تمرکز می‌کنه...

پیلاخ: در آیین بودا، عروس و داماد باید اول هاین و جاگاگ خوند...

کتاب زنگوله تبتی اثر والریو دی پیرامو با ترجمه‌ی نیایش بهمنیه توسط نشر چلچله به چاپ رسیده است.

 

 

  • نوییسنده: والریو دی پیرامو
  • مترجم: نیایش بهمنیه
  • انتشارات: چلچله

 

 



درباره والریو دی پیرامو نویسنده کتاب کتاب زنگوله تبتی | والریو دی پیرامو


نظرات کاربران درباره کتاب زنگوله تبتی | والریو دی پیرامو


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب زنگوله تبتی | والریو دی پیرامو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل