دربارهی کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 3 (هم سخت و هم خطرناک)
کتاب "هم سخت و هم خطرناک" جلد سوم از مجموعه داستانهای "کوفسکی، کارآگاه خصوصی" میباشد که برای مطالعهی مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
بازارچهی "عید گلریزان" به تازگی، در حوالی آپارتمان کیویاتکوفسکی راهاندازی شده است. درون این بازارچه، شهربازیای نیز دایر گشته که تمامی کودکان و نوجوانان به بازی در آن علاقهی فراوانی دارند؛ کارآگاه قصه هم، از این امر مستثنی نیست. او نیز همچون سایر همسنوسالان خود، هر روز، پس از پایان مدرسه و صرف ناهار، به شهربازی رفته و بیشتر اوقاتش را در آنجا سپری میکند. روزهای از پی هم میگذرد تا اینکه تمامی پسانداز کیویاتکوفسکی به پایان میرسد. او حالا حتی برای خرید آدامس محبوب خود نیز، پولی ندارد.
در نتیجه، نزد "اولگا" (صاحب فروشگاه کوچک محلهی زندگی کیویاتکوفسکی) میرود و از وی تقاضای یک بسته آدامس نسیه میکند. اولگا نیز همچون همیشه، مهربانانه با او رفتار کرده و درخواست کیویاتکوفسکی را میپذیرد. سپس، خبر مهمی را با پسر قصه در جریان میگذارد؛ طبق سخنان اولگا، گردونهی آبی موجود در شهربازی بازارچه، مدام با اختلالاتی غیرمنتظره مواجه میگردد؛ اختلالاتی که "ویلهلم"، صاحب آن، مدعی است که عمدی هستند. در واقع او پس از بررسی دقیق دستگاه گردونه، کابلهایی را مشاهده نموده که توسط یک شخص، بریده شدهاند. ویلهلم از دوستان اولگا میباشد؛ از همین روی، جهت حل مشکل خود، از او طلب یاری و همفکری کرده است. زیرا در صورت تداوم این شرایط، حتما مشتریان خود را از دست خواهد داد. ویلهلم، حتی به ادارهی پلیس نیز مراجعه نموده اما ماموران امنیتی از پذیرش پروندهاش، خودداری کردهاند.
تحت چنین شرایطی، اولگا، از توانایی کیویاتکوفسکی در حل معماها با ویلهلم سخن گفته و به او قول داده که کارآگاه قصه، مشکل او را حل خواهد نمود. بنابراین، اصل ماجرا از جایی شکل میگیرد که کیویاتکوفسکی پروندهی گردونهی آبی را پذیرفته و ماموریت جدید خود را آغاز میکند.
شخصیت اصلی قصه، "کیویاتکوفسکی" نام دارد. اوپسری نوجوان و باهوش است که به کشف و پردهبرداری از حقایق و اعمال خرابکارانه علاقهی زیادی دارد. کیویاتکوفسکی، خود را یک کارآگاه خصوصی وحرفهای میداند و همواره با پروندههایی پیچیده و رازآمیز مواجه میشود. در واقع، مجموعه داستان کوفسکی، روایت جزئیات همین پروندهها است.
برشی از متن کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 3 (هم سخت و هم خطرناک)
دور و برم حسابی تاریک بود. ولی باز هم خودم را چسبانده بودم به دیوار دکهها و جلو میرفتم. کار از محکم کاری عیب نمیکند. روبهروی گردونهی آبی، پشت کشتی پرنده پنهان شدم. از آنجا همهچیز را زیرنظر داشتم.
توی تاریکی بازارچه شکل دیگری بود. گردونهی ویلهلم شده بود مثل قارچ غولپیکر و کشتی پرندهی جلوی من هم هیولایی خطرناک. وقتی ناگهان گربهای جیغ کشید، نزدیک بود از ترس غش کنم. بیشتر و بیشتر توی یقهی پلیورم فرو رفتم، آنقدر که فقط کفشهایم از آن زیر دالی میکردند.
آدامس پشت آدامس جویدم و نگهبانی دادم. ستارههای بالای برج کلیسا را شمردم و نگهبانی دادم. خودم را وادار کردم چشمانم را باز نگه دارم، چنان خمیازهای کشیدم که استخوان فکم ترک برداشت، و نگهبانی دادم. نگهبانی دادنم بیثمر بود.
هیچکس سراغ گردونهی ویلهلم نیامد. تنها موجودات زندهای که من در آن شب دیدم، مردان پست نگهبانی بودند. دوتایی ساعتی یک بار، از جلوی دیدبانی من رد میشدند. آن وقت بیشتر پشت کشتی پرنده فرو میرفتم تا وقتی که دیگر، صدای قدمهایشان نمیآمد.
سرانجام هوا روشن شد. دو لیتر شیرم را نوشیده بودم، یک دوجین آدامس را خورده بودم... و با دست خالی آنجا ایستاده بودم. از آن گذشته دندانهایم هم به هم میخوردند، طوری که ترسیدم همهشان بشکنند. ساعت مچیام ساعت شش را نشان داد؛ آخرین فرصت رفتن بود! حتما باید پیش از مادرم میرسیدم خانه. با یک جفت پای کرخت تلوتلوخوران راه افتادم. از بخت خوب، رفته رفته پاهایم جان گرفتند. و به این ترتیب مادرم که از پلهها بالا میآمد، من پشت میز صبحانه بودم.
مثل همیشه میز را چیده بودم و قهوه درست کرده بودم.
مادرم همیشه میگوید قهوههایت حرف ندارند. او کنارم نشست و بوسم کرد.
گفت: «انگار خستهای.» زورکی لبخند زدم و گفتم: «تو هم.»
او برای خودش قهوه ریخت و گفت: «ناسلامتی شیفت شب داشتم.»
من هم. کم مانده بود که همین از دهانم بپرد. خوب شد جلوی زبانم را گرفتم.
مادرم گفت: «انگار تا دیروقت پای تلویزیون بودی. اعتراف کن!»
قاطعانه سر تکان دادم که: «نه، نبودم مامان، قول شرف مردانه!» ...
کتاب هم سخت و هم خطرناک پنجمین جلد از مجموعهی کوفسکی کارآگاه خصوصی اثر یورگن بانشروس و ترجمهی فریبا فقیهی و تصویرگری رالف بوچکوف توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- هم سخت و هم خطرناک
- نویسنده: یورگن بانشروس
- تصویرگر: رالف بوچکوف
- مترجم: فریبا فقیهی
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 3 | نشر هوپا
دیدگاه کاربران