loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب افسانه ی بابایاگا

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب افسانه ی بابایاگا 

کتاب "افسانه‌ی بابایاگا" روایتگر داستانی تخیلی و جذاب است که مطالعه‌ی آن برای مخاطب کودک و نوجوان مناسب می‌باشد.

شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "مارینکا" نام دارد. او دختری دوازده ساله می‌باشد که سال‌ها پیش مادر و پدرش را از دست داده است. مارینکا هم‌اکنون، در کنار مادربزرگ خود زندگی ‌می‌کند؛ پیرزنی که یک "یاگا" می‌باشد و وظیفه‌اش، نگهبانی کردن از دروازه‌ی میان این دنیا و دنیای دیگر است. در واقع او، راهنمایی عبور مردگان از دورازه‌ی مرگ را برعهده دارد؛ شغلی که پس از مرگش، به مارینکا واگذار خواهد شد. این پیرزن و نوه‌اش صاحب یک خانه‌ی عجیب هستند؛ خانه‌ای متحرک که از دو پا برخوردار می‌باشد؛ عضوی رونده به شکل پای مرغ که با استفاده از آن می‌تواند به راحتی از جایی به جای دیگر منتقل گردد.

خانه‌ی مارینکا و یاگا، هر سال، دو یا سه بار، آن هم در نیمه‌های شب و بدون اجازه و هماهنگی با صاحبانش، به راه افتاده و سپس پس از پشت سر گذاشتن مسافتی طولانی، در ناحیه‌ای دلگیر و دورافتاده از محل سکونت سایر انسان‌های زنده، اتراق می‌کند؛ موضوعی که اصلا مورد پسند و رضایت آرنیکا نیست. زیرا او دوست دارد که در جایی ثابت و مشخص زندگی نماید تا به این واسطه، دوستانی را برای خود پیدا کند؛ افرادی زنده از هم‌سن و سالانش که بتواند با آن‌ها، اوقات خوشی را سپری نماید. اما تنها کسانی که آرنیکا را ملاقات می‌کنند، روح مردگانی هستند که باید از دروازه‌ی مرگ عبور نمایند. آن‌ها برای مدتی کوتاه به منزل آرنیکا آمده و سپس با یاری مادربزرگ و راهنمایی‌های او، پا به دنیای دیگر می‌گذارند.

از سویی دیگر نیز، مارینکا از تصمیمی که سرنوشت برای او گرفته، به هیچ وجه استقبال نمی‌کند؛ سرنوشتی که او را به عنوان یاگای آینده انتخاب نموده است. بنابراین دختر قصه به دنبال راهی می‌باشد تا از تحقق این موضوع جلوگیری به عمل آورد. اما آیا مارینکای کوچک می‌تواند آینده‌ی خود را تغییر داده و از یک زندگی عادی برخوردار گردد؟!

 

برشی از متن کتاب افسانه ی بابایاگا

آن سوی پرچین

وقتی آنقدر دور می‌شویم که دیگر خانه پیدا نیست، آرام می‌گیرم. اگرچه فکر اینکه نکند به دردسر بزرگی بیفتم هنوز هم دست از سرم برنمی‌دارد، اما تصمیم می‌گیرم تا جایی که می‌توانم خوش بگذرانم و به هیچ چیز فکر نکنم.

عاقبت ازش می‌پرسم: «بنجامین، کلبه‌ی کوهستانی چه جور جاییه؟»

«یه سر پناه واسه‌ی کوهنوردهاست؛ یه خونه‌ی کوچولوی تابستونی که همه می‌تونن برن توش استراحت کنن. ولی این یکی که ما قراره توش بریم و تجهیزات و آذوقه براش ببریم یه غار توی دل کوهه.»

«واسه چی داری غذا و وسیله می‌بری اونجا؟»

«بابای من معلم جغرافیاست. قراره فردا یه عده از دانش‌آموزهاش رو واسه‌ی یه سفر علمی ببره به این کلبه. از من خواسته تا کلبه رو راست‌وریس کنم و کم و کسری‌ای اگه داره تهیه کنم.» برمی‌گردد و لبخندی به من می‌زند.

«راستش، این هم یه بهونه‌ی دیگه‌ست واسه سرگرم نگه داشتن من.»

«بابات هم معلم همون مدرسه‌ست که تو اون‌جا درس می‌خونی؟»

«بله. یکی از هزارتا دلیلی که من توی این مدرسه هیچ وقت جا نمی‌افتم و با بچه‌هاش اخت نمی‌شم، همینه.»

«واقعا؟ خب، آخه چرا؟»

بنجامین شانه بالا می‌اندازد. «چه می‌دونم بعضی از بچه‌ها خوش ندارن با پسری دوست باشن که باباش معلمشونه.»

از فکر این که هنوز چقدر چیزها هست که من درباره‌ی زندگی و آدم‌های عادی نمی‌دانم، ابروهایم توی هم گره می‌خورد. ناگهان، سروکله‌ی جک از وسط مه غلیظ پیدا می‌شود؛ دیدن یک آشنا از دنیای خودم حس خوبی بهم می‌دهد. «حالا اون هزارتا دلیل دیگه‌ای که گفتی چی هستن؟»

«بچه‌های مدرسه بیشتر وقتشون رو یا به حرف زدن از این در و اون در می‌گذرونن یا با هم فوتبال بازی می‌کنن.»

«لابد تو هم فوتبال دوست نداری؟» سرم را بالا می‌آورم و به منظره‌ی جلوی رویم خیره می‌شوم؛ نفسم بند می‌آید از بس خوشگل است. داریم از وسط یک زمین سلاخی رد می‌شویم که توی این مه غلیظ انگار سنگ‌هایش روی هوا معلق است.

«راستش نه، خیلی از فوتبال سر درنمی‌آرم. نقاشی کشیدن رو بیشتر دوست دارم.» بنجامین از روی یک سنگ می‌پرد روی سنگ بعدی و صدای جرنگ‌جرنگ و زنگ‌دار برخورد پاهایش روی تخته سنگ‌ها، هر بار طنین و انعکاس عجیب‌وغریبی دارد. «به این‌ها می‌گن سنگ‌های آوازخوان!» صدایش در فضا می‌پیچد: «آخه وقتی روی این تخته‌سنگ‌ها راه می‌ری صدای برخورد پاهات با اون‌ها انعکاس عجیبی ایجاد می‌کنه.»

کتاب افسانه‌ی بابایاگا اثر سوفی اندرسون با ترجمه‌ی پریا لطیفی‌خواه توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

 

 

  • نویسنده: سوفی اندرسون
  • مترجم: پریا لطیفی‌خواه
  • انتشارات: پرتقال

 

 



درباره سوفی اندرسون نویسنده کتاب کتاب افسانه ی بابایاگا


نظرات کاربران درباره کتاب افسانه ی بابایاگا


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب افسانه ی بابایاگا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل