دربارهی کتاب سرزمین مامورهای مخفی آنا فاندر
کتاب سرزمین مامورهای مخفی اثر آنا فاندر با ترجمهی نرگس حسنلی توسط نشر مهرگان خرد به چاپ رسیده است. کتاب "سرزمین مامورهای مخفی" روایتگر داستان زندگی مردم آلمان شرقی در دورهی حکومت دموکراتیک سابق آلمان است که روایتهایی تکاندهنده و دردناک را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شهروندان آلمان شرقی، سالها مورد ظلم و ستم حکومت دموکراتیک قرار گرفتند؛ حکومتی مستبد و ستمگر که تمامی امور مردم از جمله زندگی شخصی آنها را کنترل مینمود. وضع قوانین خشک و انعطافناپذیر و لزوم پیروی از آنها، ضمن ایجاد فضایی خفقانآور و محدود، تمامی آزادیهای ممکن را از مردم سلب میکرد. کوچکترین اعتراض و مخالفتی به بدترین شکل ممکن محکوم میگردید. عموم شهروندان آلمانی میدانستند که بطور شبانهروز، زیر نظر هستند. در واقع، حکومت با تاسیس و راهاندازی سازمانی تحت عنوان اشتازی، به این کار، اقدام مینمود. همیشه، جاسوسانی به صورت آشکار و یا پنهان، در استخدام اشتازی بودند که به دقت، امور روزمرهی مردم را مورد کنکاش قرار میدادند.
هماکنون پس از نابودی حکومت دموکراتیک، ستاد فرماندهی اشتازی واقع در شهر لایپزیگ، به عنوان موزه در دسترس عموم قرار دارد؛ موزهای که میتوان در آن، برخی از اسناد و مدارک ظلم و جور حمکرانان سابق را از نزدیک مشاهده نمود. هر یک از این اسناد، روایتگر حکایتهایی دردناک و خواندنی هستند که سرنوشت تلخ مخالفان و منتقدان حکومت دموکراتیک آلمان شرقی را دربرمیگیرند؛ قصههایی که نقل هر یک از آنها میتواند ماهیت واقعی حکمرانان ظالم و چگونگی زندگی مردم این کشور را در برابر دیدگان عموم جهانیان آشکار سازد.
در همین راستا، خانم "آنا فاندر"، نویسندهی ایتالیایی، به تحقیق و جمعآوری گذشتهی برخی از شهروندان آلمان شرقی پرداخته؛ سپس، با تکیه بر توانایی خود در نگارش، داستان این افراد را به گونهای جذاب، در طول محتوای کتاب سرزمین مامورهای مخفی گنجانده است.
برشی از متن کتاب سرزمین مامورهای مخفی
6
ستاد فرماندهی اشتازی
روز بعد تماسهای تلفنی از صبح خیلی زود شروع میشوند. اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم. تصور نکرده بودم چه حسی دارد نظامیان مختلفی که قدرت و کشورشان را از دست دادهاند به خانهتان تلفن کنند.
خوابم. تلفن را برمیدارم و اسمم را میگویم.
- یا... برای آگهیتون تو روزنامه مارکیشه آلمانیه تماس میگیرم.
«یا...» دنبال ساعتم میگردم. هفت و سی و پنج دقیقهی صبح است.
- چقدر پول میدین؟
- ببخشید؟
«باید متوجه باشین که...»، صدای پشت تلفن این را میگوید. مینشینم و ملحفه را دورم میپیچم.
- با کی حرف میزنم؟
«الان این موضوع مهم نیست»، صدا مطمئن است. «باید متوجه باشین که توی این آلمان جدید پیدا کردن شغل برای بعضی از ماها کار خیلی سختی شده. برای ما تبعیض قائل میشن و هر دقیقه ندیده و نشناخته تیکه پارهمون میکنن، تو این...، تو این سرمایهداری. ولی ما زود یاد میگیریم بنابراین دارم ازتون میپرسم؛ «برای داستانم حاضرین چقدر پول بدین؟»
- نمیتونم بگم، وقتی نمیدونم چه جور داستانی دارین.
من "آی ام" بودم.
وسوه شدهام. "آی ام" ها، کارمندان غیررسمی یا همکاران غیررسمی بودند. میدانم احتمالا افراد زیادی پیدا نخواهم کرد که حاضر به گفتگو با من باشند. آنها منفورترین افراد در آلمان جدید هستند. چون برخلاف افسران یونیفرم پوش و کارمندان اداری اشتازی که هر روز به محل کار رسمی خود میرفتند، این خبرچینان بدون اطلاع خانواده و دوستانشان گزارش میدادند. میگویم: «عذر میخوام، یه لحظه»و تلفن را روی پایم میگذارم. به یاد میآورم که میریام میگفت خبرچینان مدام استدلال میکردند که اطلاعاتشان به کسی آسیب نمیزند. او پرسید: «اما چطور میتونستن مطمئن باشن برای چی استفاده میشد؟ انگار به همهشون یه دستورالعمل عذر و بهانهتراشی داده بودن.»
گوشی را برمیدارم و میگویم «نه.» چطور میتوانم برای دومین بار به یک خبرچین جایزه بدهم؟ و علاوه بر این پولش را هم ندارم.
تلفن مدام زنگ میخورد. چند قرار ملاقات با مردان اشتازی تعیین میکنم؛ در برلین، در پوتسدام، بیرون یک کلیسا، در یک پارکینگ، در یک کافه و در خانههایشان.
از آشپزخانهام میشود حیاط را دید. اغلب پشت پنجرهی آپارتمانهای دیگر سایههایی را در حرکت میبینم. امروز در یکی از پنجرهها مردی ایستاده و با نگاهی خالی به بیرون خیره شده است...
- داستانهایی از پشت دیوار برلین
- نویسنده: آنا فاندر
- مترجم: نرگس حسنلی
- انتشارات: مهرگان خرد
نظرات کاربران درباره کتاب سرزمین مامورهای مخفی | آنا فاندر
دیدگاه کاربران