
محصولات مرتبط
کتاب خاطرات خون آشام 3 (خشم)
کتاب "خشم"، جلد سوم از مجموعه داستانهای "خاطرات خون آشام" میباشد و در دستهبندی کتاب کودک و نوجوان جای میگیرد.
شخصیتهای اصلی قصه، "النا"، "استفان" و "دیمون" نام دارند. النا، دختری زیبا و جوان است که در یکی از دبیرستانهای شهر "فلس چرچ" تحصیل میکند. استفان و دیمون نیز، برادرانی از نسل خون آشامها هستند؛ پسرانی که قرنها عمر کردهاند و با حفظ و پنهان نگاه داشتن هویت واقعی و گذشتهی خود، در کنار انسانها از زندگی معمولی برخوردار میباشند.
النا، استفان و دیمون، در یک مثلث عشقی قرار گرفتهاند. دختر قصه عاشقانه به دیمون عشق میورزد و تمام تلاش خود را صرف وقت گذراندن با او مینماید. در سویی دیگر نیز، دو برادر، برای رسیدن به النا، با یکدیگر رقابت میکنند.
ماجرای این جلد، پس از وقوع حادثهای دلخراش آغاز میگردد؛ در نتیجهی حملهی ناگهانی تعدادی خون آشام بدجنس به النا، دختر قصه به شدت زخمی گشته و بیهوش میشود. استفان شاهد این اتفاق ناگوار میباشد. او تصور میکند که النا مرده است. از همین روی، موضوع را با برادرش درجریان میگذارد. دیمون از این خبر به شدت ناراحت گشته و در نتیجه، با خشمی ناشی از غمی بزرگ، به نزاع با استفان میپردازد. غافل از اینکه النا زنده میباشد و به یک خون آشام مبدل شده است.
درست در لحظهی درگیری میان دو برادر، النا مانند موجودی وحشی، به طور غریزی و با کمک ذهن ناخودآگاه خویش، به سوی محل نزاع، کشانده میشود. وی وقتی میبیند که دیمون زیر چنگال برادرش قرار گرفته، با نیت کشتن استفان، به این پسر حمله نموده و او را زخمی میکند. استفان و دیمون، به محض دیدن النا، شگفتزده و خوشحال میشوند. اما این شور و شادی، آغازگر اتفاقات پیدرپی بعدی است؛ اتفاقاتی که شخصیتهای داستان را با ماجراهایی هیجانانگیز و غیرقابل پیشبینی مواجه میکند.
برشی ازمتن کتاب خاطرات خونآشام
10
12 دسامبر، صبح پنجشنبه.
بعد از یه هفته کار، چه دستاوردی داشتیم؟
خوب، بین خودمون موفق شدیم سه مظنونمون رو ظرف شش یا هفت روز گذشته تقریبا به طور مداوم تعقیب کنیم. نتیجه: گزارشهایی دربارهی حرکات رابرت در هفته گذشته که طرف مثل هر تاجر معمولی دیگه رفتار کرده. گزارشهایی دربارهی الاریک، که هیچ کاری نکرده که برای یک معلم تاریخ غیرطبیعی باشه. گزارشهایی دربارهی خانم فلاورز، که ظاهرا بیشتر وقتش رو توی زیرزمین میگذرونه. اما درواقع چیزی نفهمیدیم.
استفان میگه الاریک یکی دو بار مدیر مدرسه رو دیده، اما نتونسته اونقدر نزدیک بشه که بتونه بشنوه دربارهی چی حرف میزنن.
مردیت و بانی این خبر رو پخش کردن که غیر از سگها حیوانات خانگی دیگه هم خطرناکن. لازم نبود تلاش زیادی بکنن؛ انگار همهی مردم شهر همین طوری هم در استانهی حملهی عصبی هستن. از اونوقت تا حالا چند حملهی دیگه حیوانات گزارش شده، اما به سختی میشه فهمید کدوم رو باید جدی گرفت. چند تا بچه داشتن یه سنجاب رو اذیت میکردن و سنجاب گازشون گرفته. خرگوش خونگی خانوادهی ماساس پوست پسر آخرشون رو خراشیده. خانم کومبر توی حیاطش مار دیده، اون هم وقتی که تمام مارها باید تو خواب زمستونی باشن.
تنها موردی که دربارهش مطمئنم حمله به دامپزشکیه که سگها رو توی قرنطینه نگه میداشت. یه دسته از سگها گازشون گرفتن و بیشترشون از قفسها فرار کردن. بعدش ناپدید شدن. مردم خوشحالن که از شرشون خلاص شدن و امیدوارن توی جنگل از گرسنگی بمیرن، اما من شک دارم.
و تمام مدت برف باریده: طوفان نبوده، اما بارش بند هم نیومده. هیچوقت این همه برف ندیده بودم.
استفان نگران جشن فردا شبه.
که ما رو به این موضوع برمیگردونه: تا حالا چی فهمیدیم؟ چی میدونیم؟ هیچکدوم از مظنونینمون هنگام وقوع حملات نزدیک خونهی خانواده ماساس یا خانم کومبر یا دامپزشک نبودن. از وقتی شروع کردیم هیچ به پیدا کردن اون نیروی دیگه نزدیکتر نشدیم.
مهمونی کوچیک ماری امشبه. مردیت فکر میکنه باید بریم. نمیدونم چه کار دیگهای میتونیم بکنیم.
دیمون پاهای درازش را کش داد و در حالی که به اطراف انبار نگاه میکرد با تنبلی گفت: «نه، فکر نمیکنم بیشتر از جاهای دیگه خطرناک باشه. اما نمیفهمم چی کار میخواین بکنین.»...
کتاب خشم سومین جلد از مجموعهی خاطرات خون آشام، اثر ال. جی. اسمیت با ترجمهی آرزو احمی توسط نشر ویدا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ال. جی. اسمیت
- مترجم: آرزو احمی
- انتشارات: ویدا
مشخصات
- نویسنده ال. جی. اسمیت
- مترجم آرزو احمی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 5
- سال انتشار 1396
- تعداد صفحه 227
- انتشارات ویدا
نظرات کاربران درباره کتاب خاطرات خون آشام 3 (خشم)
دیدگاه کاربران