
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب جنون کتاب
"جنون کتاب"، یک رمان خارجی جذاب است که روایتهایی عجیب و هیجانانگیز را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
همانطور که در عنوان کامل کتاب ذکر شده، جنون کتاب، شرح ماجرایی واقعی دربارهی سرقت است؛ سرقتهایی متعدد توسط مردی که عاشق کتابهای آنتیک و نسخههای اصلی آنها است. وی همواره، با استفاده از روشهایی زیرکانه، آثار مورد علاقهی خود را از فروشندگان ربوده و کلکسیونی از کتابهای قدیمی را جمعآوری مینماید. این شخص، "جان گیلکی" نام دارد. او یکی از شخصیتهای اصلی داستان است. "کن ساندرز"، دیگر شخصیت قصه، و نقطهی مقابل گیلکی میباشد؛ مردی زیرک و باهوش که به عنوان کارآگاهی حرفهای و ماهر، به خدمت میپردازد.
کن ساندرز، اهل "سالتلیکسیتی" است. او کار خود را با فروش کتابهای نایاب شروع میکند. ساندرز، شغل فروشندگی را دوست میدارد اما به دستگیری سارقان کتابهای آنتیک، علاقهی بیشتری دارد. از همین رو، در کنار فروش کتاب، به عنوان پلیس مخفی نیز، فعالیت حرفهای مینماید. وی در این مسیر سارقان زیادی را شناسایی و روانهی زندان میکند.
اصل ماجرای داستان از جایی آغاز میشود که سرقتهایی پیدرپی صورت میپذیرد؛ سرقتهایی که توسط جان گیلکی انجام میگیرد اما نمیتوان ردی از او، بهدست آورد. ساندرز و همکاران او در ابتدا تصور میکنند که این دزدیها توسط یک گروه انجام میشود. ولی کارآگاه قصه، پس از تحقیقات خویش، حقیقت بزرگی را کشف میکند و با اردهای راسخ، به تعقیب و شناسایی جان گیلکی میپردازد.
برشی از متن کتاب جنون کتاب
اگر کار دستگیری گیلکی چنان سخت شده بود، یک دلیلش همین نفروختن کتابهای دزدیاش در ایبی یا سایتهای مشابه بود. همین هم یکی از دلایلی بود که لذت به دام انداختن گیلکی را برای ساندرز دوچندان کرده بود.
ساندرز اندک زمانی پس از ارسال ایمیل برای همکارانش و خبر دستگیری گیلکی به سانفرانسیسکو میرود تا در نمایشگاه بینالمللی کتابهای آنتیک کالیفرنیا که رویدادی خاطرهانگیز است، شرکت کند. این نمایشگاه هر سال در همان روز افتتاحیه هزاران مجموعهدار را به سوی خود میکشاند تا به محض عبور از در ورودی هوش و حواسشان را به کتاب و جستجو برای آنها بدهند.
ساندرز حتی میان آن غلغلهی مجموعهداران تشنهی کتاب و رسیدگی به غرفهی خودش که پر از دردانههایی نظیر کتاب مورمون و استراتژی صلح کندی است، ذهنی آرام ندارد و مدام به گیلکی میاندیشد. سه سال است که گزارش دزدیها را برای همکارانش میفرستد و از آن طرف مترصد اقدام سارق برای فروش مجدد آنهاست، بی آنکه دستش به جایی بند شود. تا مرز کار پیش رفته بودند اما نتوانسته بودند آن «حرامزاده» را توی هلفدانی بیندازند و مردک با وثیقه خودش را خلاص کرده بود و حالا در سانفرانسیسکو با آزادی مشروط ول میگشت.
ساندرز و لوپز – چون قرار بود چهرهی گیلکی را برای دیگران نفرستد یا پوسترهای تحت تعقیب او را به در و دیوار نمایشگاه نزنند تا روند کار پلیس برای شناسایی هویت او به کمک شاهدان عینی را مخدوش نکنند – از معدود فروشندگانی بودند که گیلکی را میشناختند.
از این رو وقتی گیلکی از در جلویی گام به درون نمایشگاه میگذارد، بلافاصله حس میکند او را زیر نظر گرفتهاند؛ شاید فقط خیالاتی شده بود. از طرفی مصمم است حتما کسی را پیدا کند و یکی از کتابهایی را که با خود آورده به او بفروشد چون برای حقالوکاله به پول احتیاج دارد. از غرفهای به غرفهی دیگر میرود، زبان به تحسین کتابهای فروشندگان میگشاید و ازشان سوال میکند. در یکی از آن توقفهای خوشایند در غرفهی هریتیج بوکشاپ به ستایش سرچشمه اثر آین رند میپردازد. خیال میکند یکی از صاحب دو غرفه، بن یا لو واینستاین، او را شناخته است چون بنا به گفتهی خودش: «قبلا با او معامله کرده بودم.»...
کتاب جنون کتاب اثر آلیسون هوور بارتلت با ترجمهی مجتبی ویسی توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
فهرست
مقدمهی مترجم
پیشگفتار
مثل شاپرکی به سوی نور
حرفهای نیمهراست
ریچی ریچ
معدن طلا
مرد عنکبوتی
سال نو مبارک
سه تا کن
جزیرهی گنج
بریکرو
تسلیم نشدن
این تماس تلفنی ممکن است شنود یا ضبط شود
از این بیشتر چه بخواهم؟
و نگاه کنید: باز هم کتاب!
قدم زدن شیطان
پسگفتار
- داستان واقعی یک دزد، یک کارآگاه و دنیای وسوسههای ادبی
- نویسنده: آلیسون هوور بارتلت
- مترجم: مجتبی ویسی
- انتشارات: ثالث
مشخصات
- نویسنده آلیسون هوور بارتلت
- مترجم مجتبی ویسی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1400
- تعداد صفحه 275
- انتشارات ثالث
نظرات کاربران درباره کتاب جنون کتاب | آلیسون هوور بارتلت
دیدگاه کاربران