
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب زنی در کابین 10
کتاب "زنی در کابین 10"، رمانی پر رمز و راز و پیچیده میباشد و روایتی خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد. شخصیت اصلی قصه، "لو" نام دارد. او زنی مجرد است که در خانهای کوچک، واقع در لندن زندگی میکند. لو، تحت عنوان روزنامهنگار، در مجلهی گردشگری "شتاب" به فعالیت میپردازد. در واقع، وظیفهی اصلی او در این مجله، کپی کردن مطالب مطبوعاتی و یافتن تصاویر مناسب از مکانهای لوکس توریستی برای مقالات مختلف میباشد.
رئیس مجلهی شتاب، "روآن" نام دارد. او، زنی بسیار موفق و حرفهای و از دوستان صمیمی لو، میباشد. در طول داستان میخوانیم که، روآن، به دلیل مواجه شدن با شرایط غیر قابل پیشبینی و سخت حاملگیاش، یکی از ماموریتهای مهم خویش، را به لو واگذار میکند. ماموریتی ویژه که با سفری تفریحی، در یک کشتی فوقالعاده خاص و لوکس همراه میباشد؛ کشتیای به نام "اورورا" شامل ده کابین مجلل، برای مسافران خاص که در طول هر سفر، حداکثر بیست مسافر را در خود جای میدهد. تمامی خدمهی اورورا از کارکنان هتلها و رستورانهای برتر دنیا برگزیده شدهاند. در واقع این سفر، اولین سفر اورورا است.
ویژگیهای منحصربه فرد این کشتی، هر شخصی را به وسوسه میاندازد. به ویژه زن قصه، که میتواند با بهرهمندی از امتیازی که مجله به او واگذار میکند، به صورت کاملا رایگان از آن بهرمند شود.
ماموریت لو، در این سفر، نگارش یک مقاله عالی و قابل توجه دربارهی اورورا است؛ مقالهای که بتوان بهواسطهی آن، صاحبان کشتی را به حامیان بزرگی برای مجلهی شتاب تبدیل کرد. از دیگر وظایف او در این سفر، تهیهی گزارشی نیز، در رابطه با برخی شخصیتهای مهم است که به عنوان مهمان در این کشتی حضور خواهند یافت.
لو، با هیجانی وصفناشدنی برای آغاز سفر تفریحی و کاری خود لحظهشماری میکند. تا اینکه موعد مقرر فرا میرسد؛ غافل از اینکه، ماجراهایی غیر قابل پیشبینی و وحشتناک پیش روی او و کشتی قرار دارد و لو را با اتفاقاتی پیچیده و رازآلود مواجه خواهد ساخت.
بخشی از کتاب زنی در کابین 10
دو بار دیگر جاهایمان را عوض کردیم اما هیچوقت کنار بالمر نیفتادم و تا وقتی که قهوه سرو شد و دیگر میتوانستیم از روی صندلیهایمان بلند شویم و به سالن لیندگرن برگردیم، فرصتی پیدا نکردم که او را گیر بیاورم. داشتم با فنجانی از قهوه به آن طرف سالن میرفتم و سعی میکردم تعادلم را در برابر تکانهای خطرناک کشتی حفظ کنم که فلاش دوربینی در صورتم روشن شد و تلوتلو خوردم و نزدیک بود که کاملا با قوه خیس شوم. اما باز هم چند قطره روی حاشیهی لباس کرایهای و مبل سفید کنارم پاشید.
صدایی در گوشم گفت: «لبخند بزن.» و متوجه شدم که عکاس کول بود.
با عصبانیت گفتم: «وای لعنتی، چقدر احمقی!» و بلافاصله میخواستم خودم را بزنم. فقط کم داشتم گزارش بیادبیام را به روآن بدهد. حتما منگتر از آن بودم که فکر میکردم. سعی کردم سوتیام را درست کنم و با دستپاچگی گفتم: «تو نه. منظورم خودم بود. یعنی مبله.»
دید که دستپاچه شدهام و خندید.
«آفرین به ماستمالی. نگران نباش، چغلیت رو پیش رئیست نمیکنم. غرورم اونقدر حساس نیست.»
دستوپایم را گم کردم. گفتم: «نه من...» اما حرف آنقدر نزدیک به چیزی بود که فکر کرده بودم که نمیدانستم چطور جملهام را تمام کنم. «من فقط...»
«مهم نیست. اصلا داشتی با این عجله کجا میرفتی؟ یه طوری قدمهای بلند برمیداشتی که انگار یه شکارچی بودی دنبال یه گوزن شل.»
«من...» کمی رقتانگیز به نظر میآمد که به قصدم اعتراف کنم، اما سرم به خاطر آمیزهای از خستگی و نوشیدنی زقزق میکرد و یک جورهایی به نظر میآمد گفتن حقیقت راحتتر باشد. «میخواستم با ریچارد بالمر حرف بزنم. تمام شب سعی کردم باهاش حرف بزنم اما فرصت پیش نیومد.»
کول با برقی در چشمانش گفت: «و همون موقعی که داشتی حرکت میزدی، خرابش کردم.» دوباره خندید و متوجه شدم که به خاطر دندانهای پیشش بود که ظاهری کموبیش گرگمانند و درنده داشت. «خب من میتونم حلش کنم. بالمر!» وقتی بالمر وسط گفتوگویش با لارس سرش را چرخاند و این طرف را نگاه کرد، خودم را پس کشیدم.
«کسی اسمم رو صدا زد؟»
کول گفت: «درست شنیدی. بیا و با این دختر خانوم خوب حرف بزن و اینکه...
کتاب زنی در کابین 10 اثر روث ور با ترجمهی زهرا هدایتی توسط نشر نون به چاپ رسیده است.
- نویسنده: روث ور
- مترجم: زهرا هدایتی
- انتشارات: نون
مشخصات
- نویسنده روث ور
- مترجم زهرا هدایتی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 10
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 360
- انتشارات نون
نظرات کاربران درباره کتاب زنی در کابین 10 | اثر روث ور
دیدگاه کاربران