
محصولات مرتبط
معرفی کتاب انتری که لوطیش مرده بود
کتاب "انتری که لوطیش مرده بود"، از سری کتابهای نمایشنامه، تحت عنوان "توپ لاستیکی" و همچنین سه داستان کوتاه با نامهای زیر میباشد:
"چرا دریا طوفانی شده بود"، "قفس"، "انتری که لوطیاش مرده بود"
هر یک از این داستانها روایتگر ماجراهایی جذاب و پرکشش است که تواناییها و مهارت بینظیر "صادق چوبک" در نویسندگی را نمایان میسازد. قابل ذکر میباشد که در صفحات آغازین کتاب، بخشهایی از زندگی شخصی آقای چوبک نیز ارائه گردیده تا به این واسطه، علاقهمندان دربارهی این نویسندهی توانا، اطلاعات بیشتری بهدست آوردند.
به عنوان مثال در داستان "انتری که لوطیاش مرده بود"، شخصیت اصلی قصه، میمونی است که "مخمل" نام دارد. "لوطی جهان"، صاحب این میمون میباشد؛ مردی که از طریق معرکهگیری، هزینههای زندگی خود و مخمل را تامین مینماید. وی همواره تمامی زندگی خود را در سفر سپری میکند؛ سفری پایانناپذیر از نقاطی به دیگر نقاط کشور. مخمل، همسفر همیشگی لوطی جهان است و او را در اجرای نمایشهایش یاری میرساند. اما همیشه زنجیری بر گردن او بسته شده؛ زنجیری که فشار زیادی بر بدن این حیوان وارد میسازد.
لوطی جهان، مردی بدجنس و بداخلاق است. هر گاه که موضوعی موجب ناراحتیاش میشود، مخمل را مورد آزار و تنبیه جسمی قرار میدهد. گاهی نیز، از دادن آب و غذا به او خودداری میکند. تحت چنین شرایطی، مخمل زبان بسته، گرسنگی و درد زیادی را متحمل میگردد. اما چارهای نیز جز استقامت و صبوری ندارد زیرا که به دلیل ترس و وحشت زیاد از لوطی جهان، توانایی فرار از چنگال صاحب خود را ندارد.
اصل ماجرا، در "دشت برم "شکل میگیرد. مطابق روال همیشگی، مخمل و صاحبش، مسیر زیادی را با پای پیاده سپری کرده و خسته و گرسنه، در مکانی مناسب به خواب فرو رفتهاند. با طلوع خورشید، مخمل بیدار میشود. ساعتها از پی هم میگذرد اما لوطی جهان از خواب برنمیخیزد. زیرا که او مرده است.
هنگامی که مخمل از بیدار شدن مالک خود، ناامید میشود، فرصت را غنیمت میشمارد و با تلاش فراوان، میخ طویلهی فرو رفتهای در سطح زمین را از جا میکند؛ میخی که زنجیر دور گردنش به آن بسته شده است. سپس خوشحال و شادمان از آزادی خود، با سرعتی وصف ناشدنی به سوی مسیری نامعلوم به راه میافتد. غافل از اینکه، با ماجراهایی دردناک روبهرو خواهد شد.
برشی از کتاب انتری که لوطیش مرده بود
مخمل از دست لوطیاش دل پری داشت. زیرا هیچ کاری نبود که او بی تهدید آن را از مخمل بخواهد. جهان در آن وقت که از دست همکاران و خرمگسهای معرکهاش برزخ میشد تلافیاش را سر مخمل در میآورد. و با خیزران و پک و لگد و زنجیر او را کتک میزد و هر چه ناسزا به دهنش میآمد میگفت و مخمل هم فحشهای لوطیش را میشناخت و آهنگ تهدیدآمیز آنها به گوشش آشنا بود. از شنیدن ناسزاهای لوطیش این حالت به او دست میداد که باید بترسد و کاری که خواسته شده، زود انجام دهد و پائین پای لوطی گردنش را کج کند و با التماس و اطاعت به او نگاه کند تا کتک نخورد. اما با همهی اینها گاهی آتشی میشد و سر لج میرفت و بدلعابی میکرد و چنان زنجیر را از دست لوطیش میکشید که او را ناچار میکرد که شل بیاید و مدتی خواه ناخواه قربان صدقهاش برود و بادام و کشمکش به نافش بندد تا رام شود و او هم هر چند رام میشد، ولی گاهی سربهزنگاه که لوطی معرکهاش گرم میشد و زیاد از مخمل کار میکشید، او هم رکاب نمیداد و هر چه لوطی به سرش میزد، بیشتر جری میشد و زیر بار نمیرفت و فرمان او را نمیبرد.
آن وقت جهان هم میبستش به درختی یا تیری و آنقدر میزدش تا نالهاش درمیآمد و از ته جگر فریاد میکشید و صداهایی تو گلویش غرغره میشد اما هیچکس به دادش نمیرسید. هیچکس زبان او را نمیفهمید. همه میخندیدند و به او سنگ میپراندند. گاهی از زور درد خودش را گاز میگرفت و توی خاک و خل غلت میزد و نعره میکشید و دهنش چون گاله باز میشد و ته حلقش پیدا میشد و زبان خودش را میجوید و مردم ذوق میکردند و میخندیدند؛ چون که «حاجی فیروز کتک میخورد.»
اما بدترین کیفر برای مخمل گرسنگی و بیدودی بود. جهان وقتی که کینهی شتریاش گل میکرد، او را گرسنه و بیدود میگذاشت و بش خوراک نمیداد. او را میبست تا نتواند برای خودش چیزی پیدا کند بخورد. اگر آزاد بود، میرفت سر خاکروبهها و ذرت و زبیلهایی که روی زمین پر بود، برای خودش دهنگیرهای پیدا میکرد..
کتاب انتری که لوطیش مرده بود
کتاب انتری که لوطیش مرده بود اثر صادق چوبک توسط انتشارات جاویدان به چاپ رسیده است. برای خرید این کتاب کلیک کنید.
مشخصات
- نویسنده صادق چوبک
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 114
- انتشارات بدرقه جاویدان
نظرات کاربران درباره کتاب انتری که لوطیش مرده بود
دیدگاه کاربران