دربارهی کتاب آنسوی آینه (دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 41)
کتاب "آن سوی آینه"، نمایشنامهای با محتوای کمدی است که توسط "فلوریان زلر"، نمایشنامهنویس توانمند فرانسوی به نگارش درآمده است.
آن سوی آینه با استفاده از دو نوع زبان مختلف، به نقل داستان موردنظر خود میپردازد. اولی، گفتوگوهای روزمره یا همان صحبت عادی میان افراد و دومی، زبان به فکر فرو رفتن پنهانی شخصیتها که هر فرد، همواره در دورن خود دارد. در طول متن کتاب، زبان دوم با حروف تیرهتر مشخص شده است.
نمایشنامه از چهار شخصیت تشکیل میشود: "دنیل"، "ایزابل"، "پاتریک" و "اما". دو زوج با زندگی و افکاری متفاوت از یکدیگر.
ایزابل و دنیل، شخصیتهای اصلی قصه و یکی از زوجها هستند. ایزابل، استاد تاریخ است که در دانشگاه تدریس میکند. دنیل نیز ناشر کتاب میباشد و به کارش علاقه دارد.
پاتریک و همسر پیشین او، "لورانس"، از دوستان قدیمی و مشترک ایزابل و دنیل هستند؛ آنها مدتی قبل، در پی اختلافاتی شدید، از یکدیگر جدا شدهاند و حالا پاتریک با زنی دیگر به نام اما وارد رابطهی تازهای گشته است.
دنیل، رابطهی جدید پاتریک را پذیرفته و حاضر نیست که دوستی دیرینهاش را با او قطع کند. اما همواره در خیالات خویش، تصور میکند که همسرش، ایزابل، به هیچوجه با زندگی جدید پاتریک موافق نیست؛ در نتیجه، مخالف دیدار او و حفظ رابطهی مشترک و خانوادگیشان با پاتریک است.
داستان از جایی آغاز میشود که دنیل بدون مشورت با زنش، پاتریک و همسر جدیدش را، جهت صرف شام، به منزلش دعوت میکند. هوا رو به تاریکی میرود و وقت شام نزدیک است. اما دنیل هنوز جرات نیافته که موضوع دعوت را با ایزابل در جریان بگذارد. وی مدام تلاش میکند که بر ترس خود غلبه نموده و همهچیز را به زنش بگوید؛ این مساله، تمام فکر و ذهن او را به خود معطوف کرده و دنیل را وادار به گفتوگوی درونی با خودش میکند. ایزابل متوجه رفتارها و واکنشهای مرموز و عجیب دنیل میشود و از او میخواهد که علت این رفتارها را بازگو نماید.
اما آیا دنیل شجاعت ارائهی اصل موضوع را مییابد و ایزابل از حضور پاتریک و همسر جدیدش در منزلشان، استقبال میکند؟
برشی از کتاب آنسوی آینه
آشپزخانه. کمی از طول شب گذشته. دنیل از سالن غذاخوری با ظرف غذا برمیگردد.
دنیل: بفرما، این هم از خوراک گوساله و ... حالا باید برم سراغ دسر. چرا این دختره یه تیکه گوشت بیشتر برنداشت؟ شاید اصلا گوشت دوست نداره. خب این پسرهی احمق چرا بهم هیچی نگفت؟ میتونستم براش یه چیز دیگه درست کنم. چه میدونم، ماهی تنوری... یا اصلا هر چیز دیگهای... برام کاری نداشت که... شایدم اصلا گشنهش نبود... (دسر را داخل فر میگذارد.) خب، حالا ببینم دسر چی میگه؟ اصلا نون خامهای درست کردنم چی بود؟ باید یه چیز سادهتر درست میکردم... عجب احمقی بودم من!... خب، حالا اینجوری هول نشو... چیزی که نشده. همهچی وفق مراده. نفس عمیق بکش. حالا پنج دقیقه هم بدون تو توی ناهارخوری بمونن. آسمون به زمین نمیرسه... همهچیز تا اینجا به خوبی و خوشی پیش رفته... به جز ایزابل که لب تر نمیکنه... من اصلا نمیفهمم این چه رفتاریه؟ باور نکردنیه. آدم که اینجوری فاصله نمیگیره همه معذب بشن... لام تا کام نمیگه. وقتی هم میگه، فقط حرصم رو درمیآره. اصلا نمیفهمم چرا اینقدر رو مخه؟! تا دهنش رو باز میکنه. میره رو اعصابم... قبلا اینجوری نبود... خب، حالا باید شکلات رو داغ کنی. سه دقیقه که گذشت، برمیگردی روش... آهان، باید بوردو رو هم براشون ببرم... حالا این بوردوی من جلوی او کلو دو ماژینال که شبیه سرکه است. اصلا این کلو دو ماژینال بازیهاش واقعا خیلی لوسه. (ادای پاتریک را درمیآورد.) «هوم... قشنگ طعم چوب رو به خودش گرفته. به این رنگ ارغوانیاش با دقت توجه کردین؟ به این میگن یه کلو دو ماژینال ناب!» ابله!
در همان لحظه، اما، ظرف به دست، وارد میشود.
اما: کجا بذارمشون؟
دنیل: جان؟ ها... بذارین من ترتیبش رو میدم... همینجا بذارین...
اما: بفرمایین.
دنیل: دست شما درد نکنه. (مکث.) منم الان میآم.
اما از جایش تکان نمیخورد.
اما: چه خوشگله این آشپزخونه... حسابی بزرگه...
دنیل: ممنون، لطف دارین.
اما: کمکی از دست من برنمیآد؟ برای دسر چی آماده کردین؟
دنیل: هوم... نون خامهای... دوست دارین؟
اما: من؟ من خیلی شکموئم. مگه میشه شکمویی نون خامهای دوست نداشته باشه آخه؟
دنیل: شما شکمویین؟
اما: تا دلتون بخواد!
دنیل: چرا این رو اینجوری بهم میگه؟...
کتاب آنسوی آینه جلد جهل و یکم از مجموعهی دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه، اثر فلوریان زلر با ترجمهی تینوش نظمجو توسط نشر نی به چاپ رسیده است.
- دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 41
- نویسنده: فلوریان زلر
- مترجم: تینوش نظمجو
- انتشارات: نی
نظرات کاربران درباره کتاب آنسوی آینه | فلوریان زلر
دیدگاه کاربران