loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب دیوانه وار

5 / -
  • انتشارات : افق افق
  • نویسنده : نقی سلیمانی
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره کتاب دیوانه‌وار

کتاب "دیوانه­‌وار" رمانی جذاب و خواندنی با وقایعی غیرقابل­ پیش­بینی است. محتوای داستان به گونه ­ای است که مخاطب آن نوجوانان، بزرگسالان و به طور کلی خانواده­ ها می باشند. این داستان، روایتگر زندگی خانواده­ای مدرن و اجتماعی ست که در آن پدر و مادر هر دو شاغل هستند و تمامی مسئولیت­ها و وظایف سنگین خانواده بر عهده­ ی فرزند بزرگ­تر به نام "آیدا"است که کلیه­ ی امور مربوط به خانه و خواهر و برادر کوچک­ترش را بر دوش می­‌کشد.

والدین او چنان در مسائل کاری و روزمره­ شان غرق شده اند که هیچ زمان و توجهی را برای فرزندان قائل نمی­‌شوند؛ طی سانحه­ ای ناگوار پسر کوچک خانواده جانش را از دست می­دهد و همین موضوع نقطه­ ی عطفی برای آغاز ماجراهایی جدید در زندگی آن­ها می­شود و آن را دست­خوش تغییرات بزرگ و اتفاقاتی تلخ و هیجان انگیز می­‌کند.

در طول متن می بینید که "آیدا" و پدرش، دو راوی داستان هستند که از احساسات و پیشامدهای رخ داده با زبانی ساده سخن گفته ­اند و همین شیوایی بیان آن­ها عامل برقراری ارتباطی نزدیک با مخاطب می­شود؛ در واقع نویسنده زندگی مدرن و سنتی را در تقابل با یک­دیگر دانسته و مشکلاتی که از نظر او از مدرنیته شدن ناشی می­‌شود را مورد بحث و انتقاد قرار داده است و ماجراهایی را خلق می­کند که موجب جذب خواننده به محتوای روایت کتاب می­شود.

 

برشی از متن کتاب دیوانه‌وار


گوشی را روی تخت ول کردم و مدتی هاج­وواج ماندم. ماتم برده بود. حالا واقعا باید چه کار کنم. اگر یک روزی خانه­تان مثل یک استخر کم آب شود، بدانید که این همان آپارتمان ماست. به خدا این آب فقط یک قایق کم داشت. تقریبا تا مچ پا می­شد. دویدم توی حال.

وای... وای... همه جا را آب برداشته بود. آن سوی هال صدای شر شر آب بود که از توی آشپزخانه می­آمد. آب از شیر اهرمی آشپزخانه مثل چی می­پاشید توی ظرف­شویی و از لابه­لای ظرف­های نشسته می­ریخت پایین. پریدم طرف شیر آب. اپن را گذراندم و با تمام قدرت آن را بستم.

-حالا بچه­‌ها کجا هستند؟! حالا با این همه آب چه کار کنم؟ چشمم افتاد به مهسا. دختر خوش خواب، روی مبل، روی شکم خوابیده بود. موهای بلندش از مبل آویزان بود، اما از آیدین کوچولو، این فینگیلی خراب­کار هیچ خبری نبود که نبود.

با خودم می­گفتم لابد مثل دفعه­ی قبل که گند بالا آورده بود، توی کابینت یا یک جایی قایم شده این یک وجب بچه. به قول دایی محسن، جنگی تلفن زدم به مادر: « مامان! مامان! کجایی؟» -چی شده دختر! چه خبرته؟ -آب! آب! تمام آپارتمان را برداشته. مامان گفت: «آیدا خانم من الان توی مترو هستم. تلفن الان قطع می­شود. خودت یه کاریش بکن. از همسایه­ها...»

-آخه... تلفن قطع شده بود. به خدا که به این می­گویمد مادر نمونه. از وقتی موبایل خریده بود، هوای موبایل و کامپیوترش رو بیش­تر از بچه­هاش داشت. اقل کم روزی نیم ساعت با موبایلش ور می­رفت یا دکمه­های کامپیوترش را ناز و نوازش می­کرد، اما به بچه­اش که می­رسید، میان دریای آب هم، ول می­کرد و می­رفت پی کارش. جیغ... جیغ... جیغ... دلم می­خواست از ته دل جیغ بزنم، اما حالا وقتش نبود.


مشخصات

  • نویسنده نقی سلیمانی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1403
  • تعداد صفحه 249
  • انتشارات افق
  • شابک : 9786003530300


نظرات کاربران درباره کتاب دیوانه وار


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دیوانه وار" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل