کتاب تروتسکی زوال یک انقلابی

معرفی کتاب تروتسکی زوال یک انقلابی

در این کتاب پتنود دشواری های زندگی لنین را ترسیم کرده است. او در این کتاب سختی هایی که لنین و اطرافیانش پس از تبعید کشیده اند را مطرح می کند و نقل قول هایی از خود لنین و همسرش و سایر نزدیکانش ارائه می کند. توصیفات دقیق و جزئی از وضعیت وی، نحوه ی خروجش از کشور و حتی ظاهر وی، نشان می دهد که نویسنده از ذکر کوچکترین جزئیات فروگذار نکرده است.

خواننده ی بی طرف در این اثر، با وجود توصیفات اندوه بار نویسنده به حال تروتسکی افسوس نمی خورد، چراکه او در بدترین وضعیت نیز همچنان استوار و با اخلاق می ایستد، اما بازی های سیاست را به نظاره می نشیند. تروتسکی، مردی که سخنرانی‌ های آتشینش در جریان انقلاب اکتبر 1917 کشوری را به حرکت وا می ‌داشت، کمیسر جنگ، نامی هم ‌طراز لنین. بعدها دشمنی‌ های دنیای سیاست او را چهره ‌ای خائن به مردم و کشورش معرفی کرد.

در فاصله ‌ای کوتاه، دشمن و رقیب قدرتمند او، استالین، مقدمات اخراجش از حزب و سپس تبعیدش از کشور را فراهم کرد. دوستان و اعضای خانواده‌اش یک به یک تاوان نزدیکی و وفاداری به او را به بهای رنج، تبعید، یا مرگشان پرداختند. این کتاب، با نگاهی به گذشته، به سال ‌های پایانی زندگی در تبعید تروتسکی می‌ پردازد؛ و شاید در پایان پرسشی پنهان را مطرح می ‌کند؛ آیا از سر گذراندن تمام آن رنج‌ها، مخاطرات، تبعیدها و مرگ ‌ها ناگزیر بود؟

برشی از متن کتاب تروتسکی زوال یک انقلابی

تروتسکی که زمانی نامدارترین رهبر شوروی در جهان محسوب می شد، اکنون دیگر به عنوان نویسنده ای آزاد امرار معاش می کرد. نویسنده ی صاحب سبکی که به دلیل لطافت طبع و لحن کنایه آمیزش شناخته می شد و مهم ترین اثرش در غرب تاریخ جامعی از روسیه بود که در اوایل دهه ی 1930 بعد از تبعیدش به فرمان استالین تالیف شده بود. او نوشتن زندگی نامه ی قهارترین دشمنش را فقط به این دلیل پذیرفته بود که به دستمزد آن نیاز داشت تا هزینه های خود و خرج حفاظتش را در مکزیک تامین کند.

پیش پرداخت سخاوتمندانه ای که ناشر آمریکایی به او داده بود مدت ها پیش ته کشیده بود، ولی کتاب به این زودی ها تمام شدنی نبود و بار سنگینی وبال گردنش شده بود. تروتسکی بارها به همسرش ناتالیا گفته بود که از این کار بیزار شده و مایل است نوشتن زندگی نامه ی لنین را از سر بگیرد. شلیک گلوله چند دقیقه ای طول کشید. چند لحظه ای سکوت برقرار شد و سپس صدای خفه ی انفجاری شنیده شد. در اتاق سوا باز شد و نوری به داخل تابید. ناتالیا قدری سرش را بالا آورد و هیکلی اونیفرم پوش را تشخیص داد که در آستانه ی در ایستاده بود و شبحش در مقابل شعله ها قرار داشت.

نویسنده: برتراند پتنود مترجم: حسن گلریز ناشر: نی