معرفی کتاب گفته بودی به هر حال به قلم انسیه ملکان
این کتاب شامل 12 داستان کوتاه با عناوین «آفتابگردانها آفتاب گرفتهاند»، «رد نردهها»، «راه و بیراه»، «شب آخر کنسرت»، «مرد سرخابی»، «زن برفی»، «رزهای گچی خانهی مادربزرگ»، «برایم قصه بگو»، «پشهها»، «بوی قرمهسبزی»، «سیب» و «به هر حال» که در سال 1391 برای اولین بار به چاپ رسید. شخصیت اولِ همۀ داستانهای این مجموعه زن هستند و حالو هوای سازندهی داستانها از نقاط مشترکشان است.
برشی از متن کتاب
مرد دستی به موهای خود کشید و آنها را پشت سرش برد. کنار پنجره رفت و پردهها را کنار کشید، برف بند آمده بود، اما هوا ابری و گرفته بود. مرد به آشپزخانه رفت و دو فنجان چای آورد. شمعها خاموش شده بودند و بوی دود اتاق را گرفته بود. روبهروی زن روی مبل نشست. فنجان چای را روی میز نزدیک زن گذاشت. زن خم شد و چای را برداشت و فنجان چای تلخ را هورت کشید. مرد نگاهش میکرد، زن نگاهش را از او دزدید و سرش را توی مجله فرو برد. «هوا اینجا بو گرفته، میآیی بریم گشتی بزنیم.» زن همانطور که مجله را ورق میزد. جوابی نداد. «چه هوایی مثبل بلور، صاف و تمیز.» سرش را بیرون برد.
- مجموعه داستان
- نویسنده: انسیه ملکان
- انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب گفته بودی به هر حال
دیدگاه کاربران