درباره کتاب یادداشتی بر مردهی خوشبخت
داستان این کتاب در مورد "لینکن هال" یکی از کوهنوردان ماهر استرالیایی می باشد که حادثه ی پیش آمده برای او در صبح روز 27 مه 2006 خبرسازترین تیتر روزنامه های سراسر دنیا شد. این مرد هنگامی که در 900 متری یخچالی در قله اورست، یکه و تنها مشغول کوهنوردی بود با هجوم سهمگین یک بهمن رو به رو شد. پس از این حادثه دردناک بسیاری از هم نوردان او ابراز کردند که هال، جانش را از دست داده و بدون شک دیگر امیدی به برگشت او نیست. اما این مرد استرالیایی بر فراز یک قله ی دست نیافتنی و در شرایط طاقت فرسای آب و هوایی زنده ماند و بار دیگر معجزه را برای همه معنا کرد.
هنگامی که لینکن هال به صورت معجزه آسایی زنده ماند تصمیم گرفت داستان زندگی اش را بنویسد و چند ساعتی که بر فراز اورست، با مرگ دست و چنجه نرم می کرد را شرح دهد. او با توصیف شبی که در سردترین نقطه دنیا و با حضور اندکی اکسیژن به سر کرده بود، درس های بزرگی از امید و ایمان را به همه کسانی که مدام از شرایط زندگی شان می نالند، می دهد و ثابت می کند که ادامه ی زندگی پس ازیک قدمیِ مرگ بر فراز اورست هم ممکن است، فقط کافی است که بخواهی. این کتاب که توسط ناشر انگلیسی اش بارها و بارها تجدید چاپ شد و کمی بعد از انتشار به زبان فارسی نیز با اقبال بسیار خوبی مواجه گردید، یکی از محبوب ترین و پرفروش ترین کتاب ها در ادبیات کوهنوردی است.
برشی از متن کتاب یادداشتی بر مرده ی خوشبخت
به مجرد اینکه فرود با شرپاها را آغاز کردم، با سرعت و شدت به واقعیت کوهنوردی در 8550 متری بازگشتم. چون من تمام شب را روی سه تیغ خط الرأس گذرانده و این قسمت را در تاریکی محض صعود کرده بودم، از باریکی مسیر در سراسر شیب جبهه شمالی، بی خبر بودم و اکنون درک می کردم چرا شرپاهای همراه من در روز صعود به قله، از آوردن فزون تر من به پایین، ناتوان بودند. در این نقطه از صعود، خط الرأس شمال شرقی یک صفحه مدور را شکل می دهد و جایی که پشتم به صخره ها با بلندای خط الرأس شمالی تلاقی میکند، مجموعه ای از تیغه ها و گذرگاه های بادی وجود دارند که عبور محافظه کارانه ای را، بخصوص وقتی عابر خسته و ضعیف است، میطلبد.
من قادر به نوردیدن مسیر بودم و می توانستم پس از هر تکیه گاه، مجددا کارابینم را به طناب ثابت متصل کنم، اما به هر حال، انگشتان سرمازده ام کار را برایم دشوار می ساختند. در طول زمانی که من در صخره قارچی به سر میبردم، از سرمازدگی انگشتام آگاه شده بودم اما درمان آن ضرورتی بود که باید در وقت مناسب به آن پرداخته میشد. واقعا نیاز داشتم که با حداکثر سرعت ممکن فرود آیم تا انگشتانم به مناسب ترین روش ممکن یخ زدایی شوند. سبب اصلی و اولیه این عارضه، سرما بود. البته سازوکار آسیب رسانی، مایعی بود که توام با سرمازدگی در بافت های من منبسط می شد.
فهرست کتاب یادداشتی بر مرده ی خوشبخت
مقدمه
- پیش یادداشت مترجم
- دیباجه مترجم
- یادداشت نویسنده
- پیش درآمد: اورست 1984
- بخش یک: در کمند رویا
- فصل1: سنگاپور 2004
- فصل 2: بازگشت به اورست
- فصل 3: موقعیت بسیار نامناسب
- فصل 4: کاتماندو
- فصل 5: هیمالیا
- فصل 6: شهری از چادرها
- فصل 7: اورست 2006
- فصل 8: رونگبوک شرقی
- فصل 9: سترگ راه اورست
- فصل 10: تدفین در آسمان
- فصل 11: رولت روسی
- بخش دوم: قلمرو مرگ
- فصل 12: گام های بلند
- فصل 13: بام دنیا
- فصل 14: جوجه شماری
- فصل 15: روشنایی رنگ می بازد
- فصل 16: زمانی برای مردن
- فصل 17: خرقه ی ظلمت
- فصل 18: بیداری
- فصل 19: مرد برزخ سفید
- بخش سوم: نفس باخته
- فصل 20: بیلچه ی شیطان
- فصل 21: نفس باخته
- فصل 22: زمین پرواسیده می شود
- فصل 23: پسامرگ
- سخن واپسین
- پسایادداشت مترجم
- درباره ی مترجم
- واژه نامه
- واژه نامه پارسی به پارسی
- سپاسگزاری و قدردانی
- فهرست منابع و مآخذ مترجم
- نمایه
(زندگی پس از مرگ بر فراز اورست)اثر: لینکلن هال ترجمه و تالیف: سعید نوری انتشارات: سبزان
نظرات کاربران درباره کتاب یادداشتی بر مردهی خوشبخت
دیدگاه کاربران