loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب بیوتن - رضا امیرخانی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب بیوتن اثر رضا امیرخانی

"بیوتن" روایتی است پست مدرن از یک داستان سنتی. روایت رزمنده ای به نام "اِرمیا" که در هشت سال دفاع مقدس از کشورش دفاع و تا آخرین سال های جنگ خدمت کرده است. اِرمیا سه شنبه ها به دیدار دوستش سهراب می رود، آن هم در قبرستان! آن ها قرار گذاشته بودند که با هم شهید شوند اما این سرنوشت بود که تعیین کرد کدام شهید شود و کدام زنده بماند. در همین قرارهای سه شنبه با سهراب، اِرمیا با دختری به نام آرمیتا آشنا می شود. آرمیتا یک ایرانی مقیم کشور آمریکاست. پس از گذشت مدتی و دیدارهایی که روز سه شنبه بین اِرمیا و آرمیتا انجام می شود، اِرمیا احساسی نسبت به آرمیتا پیدا می کند. او حس می کند آرمیتا دقیقا همان کسی است که به دنبالش می گردد. به همین دلیل به آرمیتا علاقه مند می شود و آن دو با هم قرار ازدواج می گذارند. ولی شرط آرمیتا برای ازدواج با اِرمیا، خروج از ایران و زندگی در کشور آمریکاست. این همان تضادی است که میان سنت و مدرنیته ایجاد می شود. از آنجا که اِرمیا رزمنده ای است پایبند به سنت و فرهنگ ایرانی، در دوراهی سختی قرار می گیرد و ...

کتاب بیوتن اثر رضا امیرخانی می باشد که توسط نشر علم به چاپ رسیده است.


نویسنده


رضا امیر خانی متولد 1352 در شهر تهران است. او نویسنده و منتقد ادبی و به گفته خودش از نویسندگان متعهد به انقلاب است. امیرخانی دوره دبیرستان خود را در دبیرستان علامه حلی گذراند. پس از آن موفق شد که به دانشگاه صنعتی شریف راه یابد و در آن جا مدرک مهندسی مکانیک را اخذ کند. وی از دوران دبیرستان به نویسندگی علاقه داشت و نخستین نوشته های خود را در این سال ها نوشت. امیرخانی در سال 1374 موفق به خلق رمان اِرمیا شد که به رغم وجود اشکالات فنی و تکنیکی توانست اثر برگزیده جشنواره 20 سال دفاع مقدس شود. از دیگر آثار او می توان به: 1- من او. 2- ازبه. 3- نشت نشا. 4- داستان سیستان. 5- قیدار. 6- جانستان کابلستان. 7- نفحات نفت اشاره کرد.

برشی از متن کتاب


باید با آرمیتا حرف بزنم از آن شبِ نیمه ی شعبانِ دیسکو ریسکو، چند هفته ای گذشته است. حالا چند روزی می شود که به خاطرِ شروعِ ماهِ مبارکِ رمضان، چراغ سبزی بالای امپایر استیت روشن کرده اند. چراغی سبز که برای مسلمانان عربِ ساکن شرقِ آمریکا کلی آب خورده است. ارمیا ونِ مازدایش را در خیابانِ لگزینتون، دوبله پارک کرده است و از توی آینه مراقب است؛ از آینه ی سمتِ راننده مراقبِ مأمورِ پارکینگ- تیکتِ ان. وای. پی. دی است، مبادا که جریمه اش کنند و از آینه ی سمت شاگرد، مراقبِ کارگران فست فودِ رضای لبنانی که گوشتِ گریل و اِستو بیف را از یخ چالِ الکتریکیِ پشت ون، پیاده می کنند. نیمه ی مدرن بیش تر نگران جریمه ی پلیس است و نیمه ی سنتی نگرانِ گوشتِ حلال. و هر دو نیمه، چند هفته است که منتظرند تا با آرمیتا حرف بزنند، اگر جدالِ مستمرشان بگذارد! رضا از در مغازه بیرون می آید. به خاطرِ نور آفتاب، عینکِ ری بن ش را از جیبِ پیراهن مرتب ش در می آورد و به چشم می زند. از توی آینه ی شاگرد به ارمیا اشاره می کند: - سرِ ظهرِ ماهِ مبارک، زمان ای کانومیک است برای گوشت خالی کردن! حتا یک لیوان آب هم نمی توانم مهمان ت کنم! بالاخره نگفتی، امام خمینی را دیده بودی یا نه؟ آن دوستِ راننده تاکسی م دیده بود... ارمیا چیزی نمی گوید. زبان ِ روزه حرفی برای گفتن ندارد. صبحِ سحر رفته است و از نود مایلیِ استون، در مزرعه ی اندی و پسران، یک گوساله ی پروار و دو تا گوسفند، رو به قبله، سر بریده است و پوست کنده است و گوشت ش را صاف کرده است و تازه سرِ ظهر رسیده است به خیابانِ لگزینتون. رضای لبنانی که سکوتِ  او را می بیند، سرِ حرف را باز می کند: -راستی روزه که هستی؟ به خاطر مزرعه ی اندی که روزه ات را باز نکرده ای؟ -روزه ام. - دائم السفری ها ارمیا! دائم السفر وطن ندارد... -وطن ندارم. روزه ی بی وطن همیشه درست است... حسابی تشنه است. به این فکر می کند که باید با ارمیا حرف بزند. از کجا شروع کند که ارزان تر باشد؟حتا چراغ سبزِ بالای امپایر استیت برای اعراب کلی آب خورده است! توی راه لاس وگاس بودند. با لموزینِ لینکلن از سنت لوئیس گذشته بودند. فردای همان روزی که اَرک را دیده بودند. به نظرِ ارمیا می زد که نزدیکی های اوکلاهما سیتی، مرکز ایالتِ اوکلاهما، بودند. از آن جا بایستی می انداختند توی بزرگراهِ چهل و می رفتند به سمتِ نیومکزیکو و بعدتر هم به غربِ وحشی و جنوبِ صحرای نوادا و لاس وگاس...   بعدازظهر بود که در یک رست ای ریا ایستادند و ارمیا از ماشین پیاده شد. به کمرش پیچ و تابی داد و به صدای مهره هایش گوش داد. انگار سردش بود. نگاه کرد به آسمانِ آبی و تن پوشِ سبزش را از داخل لموزین برداست و به جای فراک پوشید. خشی در را باز کرد: -چه شد؟ایستادی؟ -هم کمرم درد می کرد، هم تشنه بودم. پنج دقیقه استراحت کنم، راه می افتیم. -اُکی.! 5 دقیقه می ایستیم...  

نویسنده: رضا امیرخانی انتشارات: علم  


مشخصات

  • نویسنده رضا امیرخانی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • تعداد صفحه 480
  • انتشارات علم
  • شابک : 9789644059285

درباره رضا امیرخانی نویسنده کتاب کتاب بیوتن - رضا امیرخانی

رضا امیرخانی کیست؟ رضا امیرخانی نویسنده و پژوهشگر معاصر ایرانی است که به سبب تالیف رمان‌ها و داستان‌های چالش‌انگیز و واقع‌گرای اجتماعی و سیاسی شهرت دارد. کتاب های او از جزء آثار پرمخاطب ادبی کشور محسوب می‌شوند که برخی از آن‌ها نیز به چندین زبان ترجمه شده‌اند. رضا امیرخانی دارای گواهی‌نامه‌ی خلبانی نیز هست و در سال 1371 عنوان جوان‌‌ترین خلبان ایرانی را از آن خود کرد. در ادامه به بررسی آثار و بیوگرافی رضا امیرخانی …

نظرات کاربران درباره کتاب بیوتن - رضا امیرخانی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بیوتن - رضا امیرخانی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل