درباره کتاب خانه درختی سحرآمیز 1 (سفر به دوران دایناسورها)
کتاب خانه درختی سحرآمیز از دسته کتابهای داستان کودک و نوجوان در رابطه با جک و آنی که خواهر و برادر هستند میباشد؛ آنی چند سالی از جک کوچکتر است و بازیهای خیالی را دوست دارد؛ مثلا فریاد میزند هیولا و دوست دارد برادرش هم با او پا به فرار بگذارد و هیجان زده شود ولی جک اصلا از این بازی خوشش نمیآید.
یکی از روزها که سخت مشغول بازی بودند، آنی وارد جنگل شد. چیزی به غروب خورشید نمانده بود اما خبری از آنی نبود. جک چند باری خواهرش را صدا زد تا اینکه صدایی از جنگل شنید، که؛ به او میگفت بیا اینجا. جک غرغر کنان وارد جنگل شد. آنی را دید که پای درخت بلوط که نردبانی به آن آویزان بود ایستاده است.
هر دو با دیدن نردبان که خیلی بلند بود و تا نوک درخت کشیده شده بود تعجب کردند و عجیب تر اینکه آن بالا یک خانهی درختی وجود داشت. آنی از نردبان بالا رفت و جک هر چه تلاش کرد نتوانست مانعش شود، آنی وارد خانه درختی شد و سرش را از پنجره بیرون آورد و فریاد زد جک اینجا یک عالمه کتاب هست. جک که عاشق کتاب بود خیلی سریع از نردبان بالا رفت. کتابهای زیادی آنجا بود بعضی نو و جدید و بعضی هم قدیمی و کهنه. جالبتر آنکه از آن بالا همهی شهر دیده میشد؛ پارک، کتابخانه و مدرسه ابتدایی، آنها از آن بالا توانستند، خانهشان را هم ببینند و ...
بخشی از کتاب خانه درختی سحرآمیز 1 (سفر به دوران دایناسورها)
آنی دستش را به سوی جانور دراز کرد، جک از ترس نفسش را در سینه حبس کرد.
اوه، نه. آنی همیشه سعی میکرد با جانوران دوست شو.د، اما این دیگر زیاده روی بود.
جک فریاد زد:«آنی، زیاد نزدیکش نشو!»
اما آنی به کاکل پتر آنودون دست کشید. و بعد گردنش را نوازش کرد و با او حرف زد.
آنی چه میگفت؟
جک نفسهای عمیق کشید. بسیار خوب. او هم پایین میرفت. بررسی آن موجود عجیب کار خوبی بود. میتوانست مثل دانشمندها یادداشت کند.
جک از نردبان طنابی پایین رفت.
جانور به جک زل زد. چشمایش درخشان و مهربان بودند.
کتاب سفر به دوران دایناسورها، اولین جلد از مجموعهی خانه درختی سحرآمیز، به قلم مری پوپ آزبرن و ترجمهی محمد قصاع در نشر پیکان به چاپ رسیده است.
- نویسنده: مری پوپ آزبرن
- مترجم: محمد قصاع
- انتشارات: پیکان
نظرات کاربران درباره کتاب خانه درختی سحرآمیز 1 (سفر به دوران دایناسورها)
دیدگاه کاربران