درباره کتاب شهرزاد و پادشاه
داستانهای هزار و یک شب از داستانهای کهن و مشهور می باشد که به خاطر سبک نوشتاری آن برای کودکان و نوجوانان بسیار سخت می باشد به همین خاطر در مجموعهی قصههای پندآموز داستان شهرزاد و پادشاه با سبکی جدیدتر که برای سنین کمتر قابل فهم و درک باشد ارائه شده است.
این داستان روایتگر داستان پادشاهی است که همسرش را ترکش می کند و او برای اینکه از تمام زنان انتقام بگیرد، تصمیم می گیرد هر شب یک زن را بکشد. او مدتی به این کار خصمانهاش ادامه میدهد تا حدی که دیگر این روند برای درباریان و اطرافیان خود شاه رنج آور میشود. در این میان وزیر پادشاه که خود دو دختر به نام شهرزاد و دنیازاد دارد، بسیار نگران میشود و در مورد این قضیه با دخترانش صحبت میکند.
شهرزاد بعد از شنیدن صحبتهای پدر تصمیم میگیرد به عقد پادشاه در بیاید تا شاید بتواند او را راضی کند که دست از این کار بردارد، اما وقتی موضوع را با پدرش در میان میگذارد او مخالفت میکند؛ ولی سرانجام با اصرارهای زیاد شهرزاد او هم راضی به انجام این کار میشود. وزیر موضوع را به پادشاه می گوید و شهرزاد به عقد شهریار در میآید، در همان شب شهرزاد به پادشاه می گوید؛ خواهری دارد که هرشب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند، خواهرش را به قصر بیاورند تا برای آخرین بار برایش قصه بگوید. دنیازاد می آید و شهرزاد قصهگویی را شروع می کند و ...
برشی از کتاب شهرزاد و پادشاه
قدردان باش
وقتی حرفهای وزیر تمام شد. ملک یونان ساکت شد و چیزی نگفت: کمی فکر کرد و بعد به وزیر گفت:«شاید تودرست بگویی و حکیم رویان، دشمن جان من باشد. او مرد پر قدرتی است به آسانی بیماری من را درمان کرده، خب این نشان میدهد! او آن قدر هوش و دانش دارد که؛ اگر بخواهد من را بکشد به سادگی میتواند این کار را انجام دهد.»
وزیر خیلی خوشحال شد، که بالاخره توانسته بود پادشاه را به حکیم بدبین کند.
گفت: «چه قدر خوب شد که شما بالاخره متوجه شدید که چه خطری تهدیدتان میکند. حالا باید تا دیر نشده، کاری کنیم؛ تا او نتواند به شما آسیبی بزند.»
ملک یونان به سربازانش دستور داد: «تا بروند و حکیم رویان را دستگیر کنند و به قصر بیاورند.»
سربازان رفتند و به سرعت او را به قصر آوردند.
حکیم متوجه شد که رفتار همه با او فرق کرده .
ملک یونان، بلند گفت:«آهای حکیم! میدانی چرا تو را به اینجا آوردیم؟»
حکیم، گفت:«نه نمیدانم»
ملک یونان بلند فریاد زد:«تو را آوردهام اینجا؛ تا به قتل برسانم.» و ...
نظرات کاربران درباره کتاب شهرزاد و پادشاه (قصه های پند آموز)
دیدگاه کاربران