دربارهی کتاب رونوشت، بدون اصل اثر نادر ابراهیمی
رونوشت، بدون اصل کتابی نمادین است که شامل هفت داستان کوتاه میشود، که شامل گفتگوی من و غریبهی صبحگاهی، کار مرگ، سکوت، قهرمان من، قهرمان ذلیل من، تپه، قصهی نقاشی که عاشق شد و معشوق، عشق من، چاد میباشد. در دل هر یک از داستانهای مطرح شده نمادهایی از مرگ، زندگی، عشق و... وجود دارد. کتابی با تاثیرگذاری بسیار که قدرت ادبیاتی بالایی را به همراه خود دارد.
نویسنده، این داستان ها را از کشورهای مختلف براساس داستان نویسنده ها و اتفاقات گذشته کشور ها بیان میکند و همچنین سعی کرده است که فقط از فضای داستان های خارجی تاثیر بپذیرد و این گونه داستان های نمادین را از زاویه ای دیگر به ذهن خواننده القا کند. داستان هایی که فضای آن ها به تجربه هایی که در طول زندگی به دست می آوریم بر می گردد. با خواندن این کتاب میتوانید حس های نگاشته شده را به طور ملموس تجربه کنید.
مثلا در یکی از داستانهای کتاب که با دست خط نادر ابراهیمی به چاپ رسیده است می خوانیم که نقاشی قانع عاشق فردی پول پرست می شود. نقاش در ابتدا هر سه ما یکبار تابلویی را می ساخت و بعد از عاشق شدن هر روز سه تابلو را می ساخت.روزی نقاش معشوق را به خانه خود دعوت می کند. معشوق پس از وارد شدن از بوی شدید رنگ آزرده خاطر می شود و جلوی دهان خود را با دستمال می گیرد.
خانه نقاش حقیر و کوچک بود و معشوق از آن درخواست خانه ای بزرگ تر و باغچه ای پر از گل را می کند که عاشق جواب را این گونه می دهد: گل ها آنقدر زیاد نیستند که بتواند برای آن باغچه ای پرگل را فراهم کند و آدم ها در خانه فقط قرار است زندگی کنند و در آن مسابقه اجرا نمی کنند که خانه ای بزرگ را می خواهی. نقاش خانه ای را برای معشوق تصور میکند و آن را با کلمات به تصویر می کشد، خانه ای کوچک تر با دیوارهای چوبی...
در ادامه گفت و گویی بین آن دو رخ می دهد که معشوق عصبانی می شود و می رود ونقاش که دیگر عاشق نبود به او می گوید که اگر تو همه چیز را برای خود بخواهی دیگر چیزی برای فرزندانت که همه چیز را برای آنها می خواستی، باقی نخواهد ماند.بعد از آن نقاش مجدد هر سه ماه یکبار تابلویی را می ساخت و آن را به فردی بی هنر ولی ثروتمند با خانه ای بزرگ، پر از گل و درختان بلند می فروخت ک از قضا همسر زنی بود که نقاش عاشق او بود.
بخشی از کتاب رونوشت، بدون اصل؛ انتشارات روزبهان
بالای تپه ی 881ایستاده ام و به همه سو نگاه می کنم. یک ویت کنگ، یک قبضه تفنگ، یک مسلسل، یک فشنگ، حتی یک کلاهِ پاره هم پیدا نمی کنم. هیچ، هیچ. انگار که هرگز کسی این بالا نبوده است. انگار که دستی از بالای آسمان ،از بالای مه، از فرازِ بی نهایت عرش، ما را به رگباری بسته بوده است. این نوار جسد های سربازهای ما در سراسر راه تپه ی 881، کار چه کسی می تواند باشد؟ اینجا که هیچکس نیست.
اینجا، حتی یک جسد ویت کنگ هم نیست. ما با سایه ها و ارواح جنگیده ییم. و نگاه می کنم به آن سوتر، به دورتر. و می بینم صدها تپه مانند تپه ی 881، بلندتر، مه آلود تر و صعب تر در پیش چشم هایم قرار دارد.《آیا همه ی تپه ها را باید فتح کرد؟》 سربازهای سیاه به دنبال نشانی از گریز می گردند. نشانی اینکه در اینجا کسی بوده است. و من مبهوت مانده ام و به سیاهان نگاه می کنم.
ناگهان صدایی می پیچد و پی آن صدایی دیگر. و من سوزشی را در رانهایم احساس می کنم:《آه... نه... ما دیگر فتح کرده ییم.》 زانوهایم خم می شود و دست هایم به زمین می چسبد. رنگ ها به هم می ریزد. دور می شود. مه پایین می آید و مرا در میان می گیرد. از میان مِهِ سپیدِ غلیظ و فشرده، سه صورت سیاه بالای سرم آشکار می شود. - سرکار تیر خوردین.نیس؟
شب، کامل و مسلط است؛ و از آن سوی پنجره ، مشکوک و منتظر. من برمی گردم تا به لیندا بگویم که از شب نمی ترسم، حتی اگر این همه مشکوک و منتظر باشد. لیندا رفته است و بی فایده است که بگویم نمی ترسم. در کنارم روی میز 《نیویورک تایمز》 افتاده است. چشمم به حروف درشت بالای صفحه می افتد:《فتح تپه ی 881 از نظر نظامی هیچ گونه ارزشی نداشت!
خرید کتاب رونوشت، بدون اصل
کتاب رونوشت، بدون اصل اثر نادر ابراهیمی از انتشارات روزبهان، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
نویسنده
دربارهی نادر ابراهیمی
"نادر ابراهیمی در 15 خرداد 1315 در تهران متولد شد. پس از گذراندن دوره تحصیلی خود و دریافت دیپلم ادبی وارد دانشکده حقوق شد وی پس از گذشت دوسال از تحصیل انصراف داد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس خود را دریافت نمود. نادر ابراهیمی داستان نویس معاصر که در زمینه رمان و داستان کوتاه فعالیت داشت به فیلم سازی، مترجمی و تدریس در دانشگاه نیز می پرداخته است. وی در طول زندگی خود حرفه های زیادی را گذرانده است ولی فعالیت حرفه ای خود را با کمک همسرش در زمینه ادبیات کودکان با پایه گذاری موسسه ای به نام همگام با کودکان و نوجوانان آغاز کرد. در نوجوانی به سازمان سیاسی پیوست که برایش بارها زندان رفتن را در پی داشت. وی در طول سالهایی که مشغول به کار بود و یا در زندان روزگار را سپری می کرد نویسندگی را رها نکرد. او نخستین مدرسه غیرانتفاعی_غیردولتی ایران شناسی را نیز تاسیس کرد ک با شروع جنگ کار آن متوقف شد. نادر ابراهیمی از جشواره های آسیایی و جهانی تصویرگری در زمینه کتاب کودک به دریافت عنوان ناشر برگزیده آسیا و ناشر برگزیده نخست جهان نائل گشت. ابراهیمی همچنین در دریافت نخست جایزه براتیسلاوا و تعلیم و تربیت یونسکو پیشگام بود. در ایران نیز جایزه کتاب برگزیده سال و نویسنده برگزیده ادبیات داستانی را کسب کرد. سرانجام نادر ابراهیمی در 16 خرداد 1387 در سن 72 سالگی پس از چندین سال بیماری درگذشت. آثار دیگر نادر ابراهیمی : ادبیات بزرگسال: 1- خانه ای برای شب 2- آرش در قلمرو تردید 3-افسانه باران 4-آتش بدون دود 5-سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آید. ادبیات کودک و نوجوان : 1-دور از خانه 2-قصه گل های قالی 3-سفرهای دورادور از هامی و کامی در وطن 4-راستی اگر نبودم 5-هفت آموزگار مهربان نمایشنامه ها:1-اجازه هست آقای برشت؟ 2-وسعت معنای انتظار4-یک قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت فیلم نامه :1-آخرین عادل غرب2-صدای صحرا ترجمه ها:1-مویه کن سرزمین محبوب 2-از پنجره نگاه کن3-دوست؛ کسی است که آدم را دوست دارد4-آدم آهنی
فهرست
گفتگوی من و غریبه ی صبحگاهی
کارمرگ
سکوت
قهرمان من، قهرمان ذلیل من
تپه
قصه ی نقاشی که عاشق شد و معشوق
عشق من، چاد
فهرست آثار چاپ شده ی نادر ابراهیمی
- نویسنده: نادر ابراهیمی
- انتشارات: روزبهان
نظرات کاربران درباره کتاب رونوشت، بدون اصل | نادر ابراهیمی
دیدگاه کاربران